در بیستم فروردین 1348 در روستای خانآباد از توابع شهرستان خمین دیده به جهان گشود. خانوادهای پر جمعیت و متدین که پیشه کشاورزی داشتند، مهد این نوجوان شهید بود.
ایام کودکی را با کار در مزرعه و تحصیل گذراند. در سال 1357 که مردم ایران انقلاب کردند، ایشان کلاس سوم ابتدایی بود و میگفت: کاش من هم میتوانستم مثل برادرانی که در تهران و شهرستانهای دیگر هستند با سربازهای گاردی بجنگیم تا ایران را هر چه سریعتر از دست این دیو ستمگر آزاد کنیم. انقلاب که به پیروزی رسید، شیرینترین روز زندگی جواد بود.
در شروع جنگ تحمیلی فقط یازده سال داشت اما هوای جبهه به سر داشت و فکر و ذکرش جبهههای جنگ بود و اخبار آن را پیگیری میکرد. تا سن 14 سالگی دوباره برای رفتن به جبهه اقدام کرده بود که به علت عکسدار نبودن شناسنامه و کم بودن سنش او را قبول نکرده بودند. به محض رسیدن به 15سالگی دیگر سر از پا نمیشناخت درس و مدرسه را رها کرد و با هر مشقتی که بود، خودش را به پادگان آموزشی رساند. پس از پایان دوره آموزشی به دلیل جثه کوچکش باز هم به او گفته بودند تا به سن 17 سالگی نرسی شما را قبول نمیکنند. پس از آن یک دوره آموزشی دیگر را در اراک پشت سر گذاشت که حدود 50 روز طول کشید. از او سوال کردند در اراک چکارکردی و کجا رفتی؟ میگفت: تا به حال مال بیت المال را خوردیم و خوابیدیم و گناه کردیم و حال میخواهم برای ثواب بروم به جبهه تا ثوابی برده باشم. بعد از 10 روز به جبهه اعزام و در گردان روح الله(قدس سره شریف) سازماندهی شد. او تنها 8 روز در جبهه بود که عملیات کربلای 5 شروع شد ... نوجوان عاشق شهادت به آرزویی که سالها در دل داشت رسید و در بیست و دوم دی ماه 1365در عملیات کربلای 4 هنگام بمباران هوایی دشمن به شهادت رسید. امروز مزار شهید در زادگاهش میعادگاه جوانان مسلمانی است که نام و یاد شهدا را زنده نگه میدارند.