بسم الله الرحمن الرحيم
) يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ * ارْجِعِي إِلَى رَبِّكِ رَاضِيَةً مَرْضِيَّةً * فَادْخُلِي فِي عِبَادِي * وَادْخُلِي جَنَّتِي).[1]
همين شهادتها، پيروزى را بيمه و دشمن را رسوا ميكند.[2]
به نام يگانه الله پاسدار حرمت خون شهيدان و به نام او كه از اويم و به سوى او ميروم و به نام خدايى كه از قلب مخلوقش با خبر است و به نام او كه رحمن است و رحيم و غفور است و بخشايشگر و خدايى كه توبهپذير است و به نام او كه از همه بىنياز است و همه به او نياز و احتياج دارند و خدايى كه بايد هميشه به او توكل كنيم. با سلام و درود بر منجى عالم بشريت حضرت ولىعصر مهدى موعود(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و نايب بر حقش خمينى(قدس سره) كبير، ماه جماران، روح خدا، اميد مظلومان جهان و راهرو راه انبياء و اولياء و او كه اگر جان خود را فدا كنيم باز نتوانستيم حق خود را نسبت به او ادا كنيم و با سلام و درود بر زرمندگان خستگى نا پذير اسلام باد. و رحمت خدا بر شهدا باد كه با نثار جانشان درخت اسلام را آبيارى كردند و بدست ما سپردند. و ما بايد از خدا بخواهيم كه ما را از كسانى قرار دهد كه ادامه دهندگان راه شهيدان باشيم و با سلام و درود بر خانوادههاى محترم شهدا و معلولين و اسرا و مجروحين و مفقودين باد. و با سلام به مردم مبازر و هميشه در صحنه و پيرو خط امام(قدس سره). اى امت حزبالله، من كوچكتر از آنم كه به شما پيامى بدهم ولى به عنوان سفارش بگويم كه طرفدار ولايت فقيه باشيد و تا آخرين قطره خونتان از امام امت، خمينى(قدس سره) كبير، اين حسين(قدس سره) زمان دفاع كنيد كه خيلى نعمت بزرگى است و فرصت كم و اگر از اين فرصت استفاده نكنيد، پشيمان میشويد آن وقت است كه ديگر كار از كار گذشته است و مبادا مانند مردم كوفه باشيد و امام(قدس سره) را تنها بگذاريد و بدانيد كه اين حكومت يعنى جمهورى اسلامى زمينه حكومت حضرت ولىعصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و 12 اختر تابناك است و اين حكومت را زنده و جاويد نگه داريد تا رستگار شويد و اى مردم، بياييد كار براى خدا و رضاى او انجام دهيم و كارى كنيم كه در آخرت نزد حسين بن على(علیهماالسلام) سالار شهيدان و شاهدان آن شرمنده نباشيم و اگر خواستيم از آنها طلب مغفرت كنيم، ما بندگان گنهكار خدا شرمنده نباشيم و يك مدرك داشته باشيم و هميشه طرفدار حق باشيد كه حق هميشه پيروز است و از مرگ نيز نهراسيد زيرا مرگ در دست خدا است و روزى به سراغ همگى ما میآيد اگر اعمال خوب انجام داده باشيم از مرگ نمیترسيم و اگر اعمالمان بد باشد، از مرگ هراسان هستيم و به فكر آخرت باشيد، براى چيزهاى مادى كمتر پا بند باشيد چون انسان چيزى با خودش به آن دنيا نمیبرد جز اعمال و كردار پسنديده و خوب... از خدا میخواهم كه اگر لياقت شهادت را دارم، شهادت را در راه خودش نصيبم گرداند و مرا با شهداى كربلا محشور گرداند و شهادت آسان نيست كه نصيب ما بندگان گنه كار بشود و شهادت افتخار ماست و همان طورى كه امام(قدس سره) عزيزمان میفرمايد: ما در راه اسلام بايد از نور چشمانمان نيز بگذريم و به راه اسلام بدهيم و فداى اسلام كنيم. چند كلمه با پدر و مادر عزيز و گراميام میخواهم سخن بگويم. اى پدر و اى مادر عزيز كه تا آن جا كه توانايى داشتيد تلاش میكرديد در تربيت من و مرا با هزاران دشواريها بزرگ كرديد. اولاً اميدوارم كه مرا حلال كنيد، چون من نتوانستم جبران زحمات شما را بكنم و شما گردن من حق داريد و بايد مرا ببخشيد و اگر موقعى شما را ناراحت كردم و گوش به فرمان شما ندادم، در شهادت من سعى كنيد گريه و زارى نكنيد، چون راهى كه فرزند شما رفت راهى است كه حسين بن على(علیهماالسلام) آن راه را طى كرده است و راهى است كه پيامبران بر آن توصيه میكردند و شما ببينيد كه ما چگونه میتوانيم اين را تحمل كنيم كه برادران و خواهران ما در زير آوارهاى دزفول و شهرهاى مرزى مختلف بىخانمان بشوند و جان سپارند به دست صداميان كافر و من در بستر گرم زندگى كنم و چگونه میتوانستم صداى هل من ناصر امام(قدس سره) خود را بشنوم و به آن لبيك نگويم و افتخار كنيد كه چنين نعمتى نصيب شما شده است و وقتى شنيديد خبر شهادتم را، بگوييد خديا اين قربانى را از ما قبول كن. اين قربانى را به راه اسلام داديم. پدر جان تو كه خودت از اينها زياد ديدهايد، ديگر لازم نيست من بگويم ولى به عنوان سفارش میگويم. و اى برادرانم در درجه اول از شما میخواهم كه مرا ببخشيد و مرا حلال كنيد و اگر موقعى بر اثر نادانى شما را ناراحت كردم، برادرانم، من كوچكتر از آنم كه به شما تذكر بدهم ولى سفارش میكنم كه استوار و مقاوم باشيد و از ادامهدهندگان راه شهيدان باشيد و تا آنجا كه میتوانيد از جبهه دست نكشيد. از كسانى كه به جبهه نمیروند و كارى میكنند كه ديگران نيز نروند، نباشيد و تا آخرين قطره خونتان طرفدار امام(قدس سره) اين اسوه خستگى نا پذير باشيد و هميشه از آن دفاع كنيد و در هر كجا كه هستيد با ظلم مبارزه كنيد و دشمن اسلام و قرآن را نابود كنيد. و اما شما خواهرانم: بايد مرا ببخشيد كه نتوانستم زحماتى كه براى من كشيديد جبران كنم. از شما حلاليت میطلبم، از شما میخواهم كه صبور باشيد و حجابتان را كه از همه مهمتر است، حفظ كنيد و مانند زينب(B) مقاوم و استوار باشيد و به مادر نيز دلدارى بدهيد و با او هميشه بعد از شهادت من با خوش اخلاقى صحبت كنيد، البته اين طور بوده است ولى آن را بيشتر كنيد و طرفدار ولايت و امامت باشيد و در امر به معروف و نهى از منكر كوشا باشيد... اما شما فاميلها و قوم و خويشان و همكلاسيها و همشهريها: اميدوارم كه مرا حلال كنيد اگر به طور مستقيم به شما بدى كردم براى رضاى خدا و بزرگى خودتان مرا ببخشيد و حلال كنيد. چون گاهى انسان بر اثر نادانى دچار اشتباه میشود... از كسانى كه به طور مستقيم حق آنها را ضايع كردم اگر قابل گرفتن بود يعنى مادى بود، از پدر و مادرم بگيرند و اگر در جنبههاى ديگر بود مرا ببخشند. پروردگارا: به امر تو و براى رضاى تو به جبهه آمدم به اميد پيروزى اسلام ولى اگر لياقت شهادت را دارم، نصيبم بگردان و شهداى ما مقامشان عالى است، متعالى بگردان و با شهداى كربلا محشورشان بگردان. خدايا به يگانگى تو و به توبهپذيرى بودنت سوگند میخورم كه از گناهان من در گذرى و مرا در نزد سالار شهيدان و اوليايت سر افكنده نگردانى. آمين يا رب العالمين خدايا، خدايا، تا انقلاب مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) خمينى(قدس سره) را نگهدار. امام(قدس سره) را دعا كنيد.
1. سوره فجر، آیات 27 الی 30.
2. امام خمینی(7).
شهید غلامحسین حیدری در سال 1346 در روستای سرکوبه یکی از توابع شهرستان خمین در یک خانواده مذهبی متولد شد. دوران کودکی را در کانون گرم خانوادهاش سپری کرد تا به سن 7 سالگی رسید که وارد محیط مدرسه شد در زادگاهش روستای سرکوبه دوران ابتدایی تحصیل را گذراند در این مدت تحصیلی همیشه مورد علاقه معلمین بود و با تمام اطرافیانش بسیار با محبت و مهربان بود. در سنین کودکی همیشه در خانه به مادر و در بیرون از خانه و در محیط کار کشاورز به پدرش کمک میکرد.
به دلیل این که بسیار مورد توجه معلمینش بود بعد از گذراندن دوران ابتدایی (پنجم) به راهنمایی معلمش در شهرستان محلات در یک مدرسه شبانهروزی مشغول به تحصیل شد.
در حالی که در هنرستان صنعتی شهرستان محلات در کلاس دوم مشغول به تحصیل بود. در اردیبهشت ماه سال 1365 همراه با راهیان کربلا از شهرستان خمین به سوی جبهه شتافت و در جبهه بنابر احساس مسئولیت در واحد اطلاعات و عملیات لشکر مشغول به خدمت شد. تا این که در سوم خرداد ماه سال 1365 در یک ماموریت در گردان روحالله(قدس سره) به درجه رفیع شهادت نائل آمد. وی قبل از این که به جبهه برود به مادرش گفته بود که من به جبهه میروم و شهید میشوم ولی جنازهام نخواهد آمد نکند جزع و فزع کنی که همین طور هم شد و جنازه پاکش در صحرای خونین کربلای ایران سالها مفقود بود و پس از تفحص در 14 مهرماه 1376 شناسایی و در زادگاهش به خاک سپرده شد.