بسم الله الرحمن الرحیم
آنقدر به جبهه میروم تا به درجه رفیع شهادت نائل گردم چرا که بدنم طاقت سوختن در آتش جهنم را ندارد. به نام الله، پاسدار حرمت خون شهیدان و درهم کوبنده مستکبران و با سلام بیکران به رهبر کبیر انقلاب اسلامی، وصیت خود را آغاز میکنم.
سلام علیکم. ای جوانان نکند در رختخواب ذلت بمیرید که حسین(علیه السلام) در نبرد شهید شد. ای جوانان مبادا در غفلت بمیرید که علی(علیه السلام) در محراب عبادت شهید شد. مبادا در حال بیتفاوتی بمیرید که علیاکبر(علیه السلام) حسین(علیه السلام) در راه حسین(علیه السلام) و با هدف شهید شد. آری ما همگی رفتنی هستیم و چه دیر و چه زود این دنیا را ترک خواهیم کرد. دنیا متاع اندکی بیش نیست.
ای جوانان سعی کنید که دشمنان داخلی بین شما تفرقه نیندازند و شما را از روحانیت متعهد جدا نکنند که اگر چنین شد روز بدبختی مسلمانان و روز جشن ابرقدرتهاست. در این جا پاسدارهایی هستند که در کنار سنگر، نماز شب میخوانند و جانشان را در محل خطر قرار میدهند پس ادامهدهندگان راهشان را به همانجا میخوانند. هر چند که میدانم این جوانان غیور نمیگذارند سنگر من خالی و اسلحه من بر روی زمین بماند. آفرین به شما ای دلیرمردان پهنه خیبر.
در آخر میخواهم از تمامی اهل ده کوچک و بزرگ حلالیت بخواهم چون آنوقت بچه بودم و با بچهها دعوا میکردم و یا به باغها میرفتم، از همه حلالیت میطلبم و این وصیت را سر قبرم برای همه بخوانید و در آخر از تمامی شما متشکرم که تا سر قبر من تشریف آوردید و شما را به خدای بزرگ میسپارم و برای همیشه خداحافظ خداحافظ خداحافظ... .
تا قیامت 20/9/1365.
نظامعلی قربانی.
شهید نظامعلی قربانی، در سوم اردیبهشتماه سال 1348 در یک خانواده کشاورز در روستای سیان سفلا از توابع شهرستان خمین به دنیا آمد.
او پس از گذراندن دوره ابتدایی در مدرسه روستا، ترک تحصیل کرد و از نوجوانی در مزرعه در کنار پدر کشاورزی میکرد. پس از مدتی به حرفه لولهکشی ساختمان (تأسیسات) روی آورد و در تهران و خمین کار میکرد. علاقه زیادی به دین و میهن داشت. وصیتنامه شهید سندی است معتبر به روحیات اخلاقی و عاطفی شهید. ایشان با پدر و مادر و همسایگان با نیکوئی برخورد و در حد توان به تهیدستان کمک میکرد. فعالیتهای سیاسی - مذهبی را در پایگاه بسیج و مساجد شروع کرد و از همان سالها به عضویت بسیج سپاه پاسداران پیوست. بعد از دورههای متعدد در اردوها و طی کردن دورههای آموزشی، در شانزدهسالگی عازم جبهه شد.
صبوری و متانتش باعث شد که دوستان دور و نزدیکش به سوی جبههها بشتابند.
در آخرین دیدارش با خانواده در حالی که تازه از جبهه برگشته بود و قصد داشت به زودی هم به جبهه برود. صبح زود از خواب بیدار میشد و با خدای خود به راز و نیاز مشغول میشد. گویی دل از دنیا و آن چه در آن است، شسته بود. او بیش از هفت ماه در جبهه حضور داشت و هنگامی که به عنوان تیربارچی گردان روحالله(قدس سره) از لشکر 17 علی بن ابیطالب(علیهما السلام) در منطقه شلمچه خدمت میکرد، در چهارم دیماه سال 1365 در عملیات کربلای 4 بر اثر اصابت ترکش و موج انفجار به شهادت رسید. پیکر مطهر شهید در آوردگاه دلیران ایران مفقود شد و تاکنون اثری از او به دست نیامده است.