بسمهتعالی
السلام علیکم جمیعاً و رحمهالله و برکاته.
به نام الله، پاسدار حرمت خون شهیدان.
به نام خدا و به یاد خدا و برای خدا و به یاد شهیدان مظلوم و شهدای گمنام مملکت اسلامیمان. ستایش و سپاس خدایی را که جز او خدایی نیست و اوست خدای یکتایی که در آفرینش همه هستی عالم شریکی برخور قرار نداده و از کسی یاری نگرفت... اوست خدایی آفریننده پدید آورنده صورت بخش، .... و آنچه در آسمانها و زمین همه به تسبیح (اوصاف) جلالش مشغولند و اوست خدای یکتا و مقتدر و حکیم.
و شما مؤمنان مانند آنان نباشید که به کلی خدا را فراموش کردند. خدا هم نفوس آنها را از یادشان برد و آنان بدکاران عالمند. پس عاقبت شیطان و آدمی که به امر او کافر شد این است که هر دو در آتش دوزخ مخلند و آن دوزخ کیفر ستمکاران عالم است.... .
با سلام و عرض احترام و ارادت خدمت یک یک عزیزانم و با عرض پوزش از اینکه نتوانستم به درستی در خدمت پدر و مادر و خانوادهام باشم. از اینکه نتوانستم خدمات پدر و مادر عزیزم را جبران کنم، هر چند آنها نزد پروردگار اجر و ارزشی مجزا دارند و به سادگی هم نمیتوان آن را به زبان آورد و آن هم شرط صبر و استقامت و ایمان به خدا تا هر موقع که اجل مهلت زنده بودنم میدهد.
هر چند از سالهای قبل وصیتنامهای دارم در تعاون سپاه ساوه اگر موجود باشد لذا احتیاطاً این چند ورق را نوشتهام تا مبادا در انجام وظیفهام قصوری کرده باشم.
خدا را، خدا را در همه لحظات زندگی و در همه کارها مد نظر داشته باشند و بدانیم همیشه در محضر خدا هستیم و همه عالم از نظر خداوند مخفی نیست... .
ما زنده به آنیم که آرام نگیریم موجیم که آسودگی ما عدم ماست
راستی که به وقت کار و تلاش سازندگی و دفاع از ناموس و شرف دینمان و پاسداری از انقلاب و حریم دستورات و احکام الهی هر گونه بیتفاوتی و آسایش زندگی و به امورات معمول زندگی مشغول بودن جایز نیست و به قول یکی از علما، زندگی آسایش و خواب و جان باید فدا شود تا انقلاب و آنچه که خدا میخواهد، بماند. خدایا امت اسلامی ایران و همه ما را در دفاع از حق و حراست از میهن اسلامی و پاسداری از قرآن و اوامر الهی ثابتقدم و استوار گردان و پیروزی عاجل عنایت بفرما.
پدر و مادر عزیزم! چنانچه خداوند مرا لایق کشته شدن در راهش دید و این سعادت عظما نصیبمان شد، کوچکترین ضعف و ناراحتی به خود راه ندهید و شکرگزار خدا باشید که چنین نعمتی را به ما ارزانی نمود.
همانطور که قبلاً هم گفتهام هیچگونه توقعی از انقلاب و مسئولین نداشته باشید و مبادا که به بنیاد شهید به هر عنوانی مراجعه نمایند. ما باید هر چه داریم در خدمت اسلام و انقلاب باشد چرا که چشم امید مظلومین و محرومین جهان به این نهضت اسلامی است و به آن دل خوش دارند.
چنانچه جسدم به دستتان رسید، در همان زادگاهم زاویه، خاکم کنید و اما اگر به دستتان نرسید، مبادا ناراحت شوید و بیقراری کنید چرا که انقلاب و جنگ ما چنین نمونههایی و حتی ناراحتکنندهتر از این موارد را داشته و ملت قهرمان ایران این مسائل را با جان و دل خریدار شدند. شما نیز با قلبی مطمئن و پر از محبت به خدا، صبر داشته و شکرگزار درگاه احدیت باشید.
هر وقت خواستید گریه کنید برای مصیبتها و رنجهای پیامبر(q) و امامان معصوم(علیهم السلام) و مظلومیت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) و شکنجههایی که حضرت فاطمه زهرا(علیها السلام) دخت پیامبر(q) و بانوی بانوان جهان و فرزندان عزیزش امام حسن مجتبی(علیه السلام) سرور و سالار شهیدان و حضرت زینب(علیها السلام) در هنگامه عاشورا و شهادت حضرت علیاکبر(علیه السلام) و علیاصغر(علیه السلام) و اسارت بچههای یتیم و خانواده و خویشان اباعبدالله(علیه السلام) عزاداری کرده و گریه و زاری کنید. باشد که این اشکها بار معاصی ما را سبکتر گرداند و مورد شفاعت سیدالشهدا(علیه السلام) و فاطمه زهرا(علیها السلام) قرار گیریم.
به تکتک اعضای خانواده پدر، مادر، برادر عزیزم سعید و خواهران دلسوز و مهربانم برادرم عباس و شاهین عزیزم و به کلیه خویشان سفارش میکنم که یاری بجویید از صبر و نماز و روزه در راه خدا ... .
تقوا، تقوای خدا پیشه کنید و خدا ترس باشید و به واجبات اهمیت داده و از محرمات بپرهیزید. پیروی از حق کنید و حق را گویید گر چه به ضررتان باشد در کارهایتان صداقت داشته و نیتهای خود را برای خدا خالص کنید و یقین داشته باشید که مرگ بالاخره به سراغ همه میآید و همگی میمیریم و به سرای باقی و آخرت میرویم. روزی که پرده از اعمال همه ما برداشته میشود و اعمال و کردار و گفتار شنیدههای خود را عیناً خواهیم دید و تکتک اعضای بدن به آنچه کردهاند، شهادت میدهند بنابراین همیشه به فکر مردن باشیم و از خود بپرسیم که آیا توشهای از پیش برای خود فرستادهایم یا نه؟
انشاءالله که بر همگی توفیق زیارت کربلا نصیب گردد و همراه امام(قدس سره) بزرگوار انشاءالله نماز جماعت را در صحن و سرای آقا اباعبدالله(علیه السلام) به امامت رهبرمان بخوانیم و در آخر از همه خویشان و دوستان و آشنایان بار دیگر طلب حلالیت کرده و امیدوارم خداوند همه ما را مورد رحمت واسعهاش قرار داده و گناهان ما را ببخشد. .... امیدوارم چنانچه در طول زندگی ناراحتی از من دیدند، به بزرگی خودشان مرا ببخشند و فعالانه در صحنههای نبرد و جبهه جنگ شرکت کنند و راه کربلا را هر چه زودتر باز کرده و قلب امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و امام(قدس سره) امت و تمامی خانوادههای شهدا و مفقودالاثرها و اسرا را شاد کنند و به دشمن زبون و دشمن خدا مهلت هیچگونه حرکتی و یا خودنمایی ندهند و اسرای عزیز را از بند بعثیهای کافر نجات بخشند.
والسلام علیکم و رحمهالله و برکاته 15/11/1363، روز سهشنبه.
ضمناً راجع به نماز و روزهام در وصیتنامه قبلی نوشتهام اگر موجود بود، طبق آن عمل کنید و اگر نه مدت سه ماه روزه بدهکارم و آنچه که مربوط به دارایی شخصی است، هر طور که پدرم صلاح دانست، استفاده شود.
شهید مجید قره شیخلو در پانزدهم فروردینماه سال 1341 در روستای زاویه از توابع شهرستان ساوه، دیده به جهان گشود. دوران کودکی را با تحصیل سپری کرد و علیرغم مشکلات سکونت در روستا با پشتکار فراوان دوره متوسطه با موفقیت به پایان رساند و موفق به اخذ دیپلم از دبیرستان فردوسی زاویه شد. به دلیل پرورش در خانوادهای مذهبی از همان اوان کودکی خدادوست و خداترس بود. در نماز جماعت و تشکلهای اسلامی مدرسه شرکت میکرد. اخلاق خوش، وقار و گذشت و مردانگی ایشان زبانزد خاص و عام بودند. با حضور در پایگاه بسیج زاویه ضمن شرکت در کلاس قرآن به کودکان آموزش قرآن میداد.
پس از پایان تحصیل و ورود به سن خدمت مقدس سربازی در سال 1361 به سربازی اعزام شد و مدت دو سال در مناطق مختلف جنگی حضور داشت. پس از پایان دوره سربازی مدتی به محل سکونت بازگشت اما با یاد روزهای سخت دفاع مقدس و دیدن فداکاری رزمندگان اسلام طاقت ماندن و فقط نظارهگر بودن را نداشت لذا به صورت داوطلبانه از سوی بسیج چندین مرحله به جبهه اعزام شد و پس از مدتی به عضویت سپاه درآمد.
مجید پس از سالها خدمت، هنگامی که به عنوان فرمانده دسته در گردان ولیعصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) با دشمن بعثی مقابله میکرد، در عملیات بزرگ والفجر 8 در منطقه فاو عراق در بیست و سوم بهمنماه 1364 با ترکش خمپاره دشمن به شهادت رسید. پیکر مطهر شهید در زادگاهش به خاک سپرده شد.