با سلام و ابراز ارادت قلبی به پیشگاه مقدس منجی عالم بشریت، حضرت حجت بن الحسن(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و قائم حق و با سلام و درود به نایب بر حق آن حضرت امام خمینی(قدس سره) و نیز بر پیرو راستین امام(قدس سره) و حامی انقلاب و با سلام و درود به ارواح پر فتوح شهدای اسلام که به حق با ایثار خون اسلام را زنده کردند.
نقل است که یک شب حضرت علی(علیه السلام) از خواب بر میخیزد و وقتی زهرا(علیها السلام) از او سؤال میکند، پاسخ میدهد که در خواب دیدم که از جانب سرزمین کربلا صدای هل من ناصر ینصرنی میآید. با اسب به آنجا رفتم و دیدم حسین(علیه السلام) را که در خون خود غلتیده است و بدن او در زیر سم اسبها لگدمال شده و سر در بدن ندارد و خون از رگهای گردنش جاری است. پس از شهادت امام حسین(علیه السلام) طایفه بنی سعد برای به خاک سپردن بدنش آمدند؛ ولی بدن تکهتکه را چطور میتوان خاک کرد. برای همین پارچهای آوردند و بدن قطعهقطعهاش را داخل آن ریختند و بردند. بارالها! تو خود شاهد باش که ما برای لبیک گفتن به ندای امام حسین(علیه السلام) به جهاد با کافران برخاستیم و گر چه در آن زمان نبودیم تا اسلام را یاری دهیم؛ ولیکن در این زمان به ندای امام(قدس سره) خود پاسخ دادیم و برای یاری دین حضرت رسول(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) به پا خاستیم. امام حسین(علیه السلام) با ایثار خون خود اسلام را زندگی دوباره بخشید و خون او بعد از 1400 سال به آیندگان درس شجاعت و ایثار و شهامت و ... داده است و در آن زمان که فریاد برآورد " هیهات من الذله"، به ما آموخت که برای رهایی از جور و ستم کافران باید هر گونه سختی و مشکلی را تحمل نمود و گفت: مرگ سعادتمند بهتر از زندگی در ذلت و خواری است و به ما آموخت که در راه رسیدن به هدف باید از خیلی چیزها حتی از جان و مال و خلاصه از دنیا با تمام متعلقات آن گذشت و با نیت پاک به مقصود رسید. پس ما هم باید آنچه در توان داریم در راه رسیدن به مقصود که همان احیای اسلام است، از همه چیز خود بگذریم و همه نوع سختی و مشکلی را تحمل کنیم و به قول امام(قدس سره) امت: هر ملتی که میخواهد از زیر یوغ استعمار بیرون بیاید این کمبود دارد، جنگ دارد، سختی دارد و خیلی مشکلات دیگر دارد و اسلام چیزی است که همه باید فدای آن بشویم و اصولاً ما آفریده شدهایم تا در این دنیا سیر کنیم و با استفاده از نعمتهای خداوند خود را به درجه اعلای انسانیت برسانیم و سپس به سوی او بشتابیم.
پس خوشا به حال آنان که برای آخرت خود عمل نیک را توشه نمودهاند و در درگاه الهی سربلند هستند. در آخر از تو ای مادر میخواهم که مرا حلال کنی و اگر میخواهی گریه کنی بر مظلومیت اباعبدالله حسین(علیه السلام) گریه کن که ما هر چقدر سختی ببینیم، به اندازه سختیها و دردهای حسین(علیه السلام) نمیرسد و شما ای خواهرانم، حجاب شما پرده عصمت و عفت شماست و نشانه شخصیت شما و مشت محکمی است که بر دهان منافقین از خدا بیخبر زده میشود و نیز حجاب شما حافظ خون شهدا است و بدانید که تمام کارهای ما باید در جهت رضای خدا باشد و بس و شما ای برادرانم، سعی کنید تا آنجا که میتوانید در کارهایی که به شما محول میشود و در نقشی که در جامعه دارید، همیشه با بهترین وجه آن را انجام دهید و همواره در صحنه باشید؛ زیرا که دشمن از اجتماع شما بیشتر از خون ما وحشت دارد و این شرکت در اجتماعات است که تا به حال ندای اسلام را به همه ملل رسانده و قلبهای مجروح تمام مردم ستمدیده دنیا را به خود جلب کرده است و پیام من به امت شهیدپرور این است که از هر قشری که هستید، کار خود را به بهترین صورت و به نحو احسن انجام دهید و بدانید ایمان و خلوص نیت شما در کارتان رضای امام(قدس سره) و رضای خدا را در بر دارد و نیز با صرفهجویی در تمام وسایل و با استفاده حداکثر از امکاناتتان هر چه سریعتر به سوی خودکفایی کامل گام بردارید و همیشه امام(قدس سره) و مسئولین جمهوری اسلامی را که با تمام توان سعی در احیای اسلام و ایران دارند، را دعا کنید.
«به نام آنکه ما را آفرید و به ما قدرت تشخیص داد تا حق را از باطل تمیز دهیم و به نام آنکه بازگشت همگان به سوی اوست. شهادت زندگی دوبارهای است؛ ولی زندگی باقی و جاودانه! و ما مسافران این دنیای فانی و کوچک هستیم و بعد از مدتی باید همانگونه که به دنیا آمدیم، بار بر بندیم و به دیار بقا و همیشگی روی آوریم. آن دیار و آن دنیا برای حسابرسی است؛ پس چه بهتر که در این دنیا حساب خود را پاک کنیم و برای این دو روز دنیا، آخرتمان را خراب نکنیم. ما با هر قدمی که بر میداریم، به مرگ نزدیکتر میشویم پس چه خوب که مرگ ما شهادت باشد و در خواری و ذلت نمیریم و چه خوب که در راه دفاع از دین و شرف و میهن جان خود را فدا کنیم و هم اکنون مسئله اسلام در پیش است و باید از اسلام دفاع نمود و فرصت را غنیمت بشمریم و به ندای اسلام و امام حسین(علیه السلام) لبیک بگوییم و نباید چون کوفیان باشیم. برادران و دوستان از شما میخواهم که امام(قدس سره) خود را تنها نگذارید و به ندای امام(قدس سره) خود لبیک بگویید و روی به سوی جبهه کنید؛ زیرا که همه چیز را در اینجا خواهید یافت. غفلت موجب پشیمانی است و اگر حالا برای دفاع از دین خود بر نخیزیم و به ندای امام حسین(علیه السلام) که در صحرای کربلا فریاد بر میآورد که هل من ناصر ینصرنی لبیک نگوییم، پس چه وقت میتوانیم و آیا فرصتی دیگر پیش میآید و خطاب به شما خواهرانم میگویم که الگوی شما فاطمه(علیها السلام) است و همانگونه که حجاب خود را حفظ کردهاید، اینک نیز با حجاب خود به جنایتکاران شرق و غرب بفهمانید که دیگر آن زمان گذشته و ما میخواهیم که در این جامعه اسلام واقعی را پیاده کنیم و در این جامعه قرآن حاکم است و بدانید که حجاب سیاه شما از خون سرخ شهید کوبندهتر است و دشمن از حجاب شما بیشتر وحشت دارد». سخنانی است که باید در همهی محافل گفت تا مردم با افکار او بیشتر آشنا شوند. سیدمحمد، در پانزدهمین روز از اردیبهشتماه سال 1347 در یکی از محلههای شهر اراک و در خانوادهای مذهبی، انقلابی و متعهد به دنیا آمد و زندگی را در کانون گرم خانواده آغاز کرد. در یکی از دبستانهای اراک به مدرسه رفت و با تلاش و جدیتی که داشت، توانست تا سال سوم دبیرستان در رشتهی علوم تجربی ادامه داد. اما درست در همین سال بود که شوق رفتن به جبهه در دلش خانه کرده بود و نمیتوانست نسبت به مردم مظلوم جنگزدهی مناطق غرب و جنوب کشور بیاعتنا باشد. دو خواهر و شش برادر داشت و خودش نیز فرزند پنجم خانواده بود. سعی میکرد دوشادوش برادرانش به پدر کمک کنند و باری از سنگینی معیشت از شانههای او بردارند. دوران انقلاب اسلامی مصادف بود با ورودش به مدرسه راهنمایی و علاقهی او برای درک مسائل انقلاب و سؤالات او بسیار جالب بود و نمایانگر رشد عقلی و اجتماعیاش بود. در سن دوازدهسالگی به مسجد میرفت و در سالهای شروع جنگ پاسداری میداد. با سپاهیان محمد به جبهه رفت و به خانوادهاش گفت: هر چند تحصیل واجب است؛ ولی اکنون دفاع از میهن اسلامی واجبتر است و باید به عنوان تکلیفی روشن به آن ادا کنیم. حدود شش ماه در خدمت لشکر 17 علی بن ابیطالب(علیهما السلام) بود و از همین طریق هم در چندین عملیات مختلف حضور داشت تا سرانجام در چهارمین روز از دیماه سال 1365 در منطقهی خرمشهر در حین عملیات کربلای 4 به شهادت رسید و آسمانی شد. پیکر مطهرش را هم در گلزار شهدای اراک به خاک سپردند.