بسم الله الرحمن الرحیم
هرگز نمیرسید به نیکی، مگر این که انفاق کنید از آن چیزهایی که دوست دارید. با سلام به پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) و امام عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و نایبش، امام خمینی(قدس سره)، که در حساسیت این مقطع فرمودند: سازش با ظلم و ظالم، ظلم بر مستضعفین است و سلام بر شهدای راه حق و حقیقت، اکنون در این برهه از زمان، قدم در راهی میگذرام که با فکر و اندیشه و ایمان قلبی آن را انتخاب کردم و امیدوارم که ما سعادت داشته باشیم که در راهی که شهدا قدم گذاشتهاند، برویم.
ضمن عرض سلام به پدر و مادر عزیزم و کلیه فامیلها، از آنها خجالتزده هستم که نتوانستهام به آنها خدمت بنمایم. امیدوارم که مرا حلال نمایید؛ چون روز قیامت سؤال میشود. ای پدر و مادر عزیزم، بعد از شهادتم برایم گریه نکنید. عزاداری نکنید و اگر نتوانستید خودتان را کنترل نمایید به یاد مظلومیت امام حسین(علیه السلام) مانع ندارد، گریه و زاری نمایید؛ ولی برای من مفهومی ندارد که عزاداری کنید. پدر، حدود سه ماه نماز و حدود دو سال روزه بدهکار هستم و حدود ده هزار ریال (هزار تومان) رفع مظالم بپردازید. لطفاً بعد از شهادتم به جای آورید و از برادرانم تک تک حلالیت میطلبم. اگر یک موقعی از شما نافرمانی کردهام، مخصوصاً برادرم، شعبان، که حدود چهار سال تحصیل را که در منزل ایشان گذراندهام و آنها را درد سر دادم، از آنها میخواهم که مرا حلال کنند و از خواهرانم و زن برادرانم، تک تک حلالیت میطلبم و از آنها خواهش میکنم که با رعایت کردن حجابشان و پوشیدن خودشان از نامحرم، راه مرا ادامه دهید.
از شما میخواهم که تسلیم محض ولایتفقیه باشند و به حرفهای گوهربار امام(قدس سره)، ضمن گوش کردن، آنها را عملی نمایید و همیشه دنبال حرف حق باشید و راه راست را انتخاب کنید، هر چند که موانعی در پیش پایتان باشد و از شما میخواهم که از مجالس غیبت و تهمت و گناه و معصیت بپرهیزید که شهدا ناظر اعمال شماها میباشند. به زیردستان خود احترام کنید که سنت پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) میباشد. نمازهایتان را همیشه در سر وقت به جا بیاورید و همیشه با فامیلها و دوستان در رابطه باشید و دنبال مسائل شرعی باشید. چیزهایی که لازم و ضروری است؛ ولی نمیدانید یاد بگیرید. از تمام فامیلها و همسایهها و کلیه دوستان و مردم موسیآباد ضمن عرض سلام به همگی از همه میخواهم که مرا حلال کنید و از کلیه جوانها و دوستان میخواهم که هر جمعه شب دعای کمیل را فراموش نکنید و در دعاهایتان از خدا بخواهید این بنده گناهکار را ببخشد و جزء شهدای کربلا قرار دهد. دیگر عرضی ندارم.
شهید مصطفی نیکچه فراهانی در سومین روز از تیرماه سال 1345 در روستای موسیآباد از توابع شهرستان آشتیان و در خانهای گلین و روستایی که مملو از صفا و صمیمیت و یکرنگی بود، در خانوادهای مذهبی و متدین، دیده به جهان هستی گشود.
مصطفی از همان ابتدای کودکی اهل کار و تلاش بود و سعی میکرد تا در کارهای خانه و کارهای مزرعه کمک خانوادهاش باشد. تحصیلاتش را در روستا آغاز کرد. دوره ابتدایی و راهنمایی به خوبی گذراند و در دبیرستان مشغول به تحصیل شد. مدرسه زینلی شاهد درس و تحصیل مصطفی بود.
با آغاز جنگ تحمیلی به بسیج رفت و با اجازه پدر و مادرش نامنویسی کرد و بعد از گذراندن دورههای آموزشی به جبهه اعزام شد. آخرین باری که میخواست به جبهه برود، به مادرش گفت: حاضر شو که میخواهیم به زیارت حضرت معصومه(علیها السلام) برویم. پدرش گفت: دلش را نشکن و با او برو. مادرش مقداری فطیر پخت و همراه خودشان به قم بردند. بعد از زیارت حضرت معصومه(علیها السلام) مادرش را به گلزار شهدای قم برد و یکییکی قبرهای شهدا را نشانش داد. گفت: ببین چه جوانهایی برای انقلاب و اسلام جان خودشان را دادند.
او به عنوان بسیجی در گردان ولیعصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از لشکر 17 علی بن ابیطالب(علیهما السلام) خدمت میکرد که در اولین روز از نوروز سال 1367 در منطقه عملیاتی خرمال عراق در حین عملیات والفجر 10 به شهادت رسید. پیکر مطهر شهید در زادگاهش به خاک سپرده شد.