میدان نبرد بود و فصل عشقبازی عاشقانی که از دنیا هیچ نمیخواستند الا رسیدن به هدف والایشان. هدفی که برای رسیدن به آن از تمام دلبستگیهای خود صرف نظر کردند و کوشیدند تا در راهی قدم بگذارند که تنها رضای خداوند در آن باشد. آنها دلبسته معشوق آسمانی بودند و از تمام تعلقات دنیا دل بریده بودند. آنها مردان راه عشق و ایمان بودند و در قلب مهربانشان چیزی جز غیرت و فداکاری نبود بنابراین به تمام وجود رهسپار جبهههای نور علیه ظلمت شدند و برای رسیدن به حضرت دوست از تمام دارایی خود صرف نظر کردند.
شهید غلامعباس ولاشجردی فراهانی مردی که در ستارهباران روستای کویری ولاشجرد و در کنار مردم مهربان و زحمتکش این روستا که اغلب کشاورز و دامدار بودند در خانوادهای مؤمن و متدین دیده به جهان گشود. در آغوش پر مهر پدر و مادر رشد کرد و از آنها درس ایثار و فداکاری و مهربانی و عطوفت آموخت. در سن هفتسالگی وارد دبستان شد و دوران ابتدایی را با موفقیت پشت سر گذاشت پس از آن به مدرسه راهنمایی رفت و تا دوم راهنمایی درس خواند. اما بعد از آن ادامه تحصیل نداد و درس خواندن را رها کرد.
با پدر و مادر بسیار مهربان بود و محترمانه رفتار میکرد و با خواهران و برادران بزرگتر با محبت برخورد میکرد. جوانی زحمتکش بود که در کارگاه صافکاری خودرو کار میکرد و علاوه بر مخارج خود به خانواده هم کمک میکرد. در سال 1363 ازدواج کرد که حاصل این ازدواج یک دختر بود که او را بسیار دوست داشت. شهید غلامعباس ولاشجردی همسری صبور و فداکار و پدری مهربان و دلسوز بود که در لباس سربازی لشکر 81 زرهی کرمانشاه راهی جبهههای نبرد شد و پس از مدتها نبرد دلاورانه در بیست و دوم شهریورماه سال 1365 در سرپل ذهاب - کرمانشاه به درجه رفیع شهادت رسید و پیکرش در زادگاهش - ولاشجرد - به خاک سپرده شد.