بسم الله الرحمن الرحیم
و دنیادار آمرزش و آزمایش است و خوشا به حال مقاومتکنندگان؛ آنانی که در حوادث زندگی بندگی پروردگار را پیشه خود کردند و با تحمل مشقات فراوان در عمل ثابت کردند که فقط بنده الله هستند و بس و شهادت دادند که در عمل که لا اله الا الله. آری، برادران و خواهران مسلمان، در این زمان خدا ما را در معرض آزمایش و امتحان قرار داده و چه خوب کسانی که در این امتحان قبول شدند.
پدر و مادر عزیزم، این وصیتنامه من قبل از شهادت است. قبل از این که این سعادت نصیبم شود، شروع کردم و امیدوارم بتوانم با یک پیروزی کامل یا جزئی برای خدا و اسلام و قرآن جان بیارزشم را به الله، آفریننده خود، تسلیم نمایم و شما ای مسلمین، ای مؤمنین، ای صادقین، ای صابرین، ای خاشعین، ای متصدقین، ای صامتین، ای صابرین، ای ذاکرین، ای شاهدین و ای توابین! به پا خیزید، رو به سوی کربلا کنید و مال و منال و زندگی مادی دنیا را رها کنید و با یک عزیمت و یک هجرت و بالاخره با یک شهادت پرشکوه ضربان قلب انسانیت را تنظیم کنید. برادران شهید ما اینچنین بودند که رفتند؛ پس به راستی سزاوار است که تشنه دیدارشان باشیم و شما ای زندگان، در شهادت ما نگریید و متأثر نشوید؛ بلکه شادمان باشید؛ زیرا که ما به مطلوب خود خواهیم رسید.
اسلام نیازمند به شهید است. باید من هم بتوانم در برآوردن این نیازها سعی داشته باشم. آری آمریکای جنایتکار و اسرائیل غاصب باید بدانند با ملتی که رهبری چون خمینی(قدس سره)، این پیر جماران، که در اوان مبارزات و تا به حال میگوید: آمریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند، دارد و روحانیونی چون بهشتیها و مدنیها و باهنرها و دستغیبها و صدوقیها آنها را هدایت کردند و آمریکا هر چه سلاح بسازد، نمیتواند با ایمان شما، ملت مسلمان، درگیر شود؛ زیرا که اماممان فرمود: «مکتبی که شهادت دارد، اسارت ندارد». آری، موقعی رسیده که «ندای هل من ناصر ینصرنی» حسین(علیه السلام) را در این موقع لبیک میگویند و میگریند که ای کاش در موقع جنگ حسینی(علیه السلام) با کافران ما هم حضور داشتم و میتوانستیم حسین(علیه السلام) را یاری کنیم؛ ولی حال هم حسین(علیه السلام) دیگری وجود دارد که انقلاب را رهبری میکند که زمینهساز ظهور حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است و بر شماست که گوش به فرمان او باشید.
راه او راه سعادت و خوشبختی است و هر کس که عاشق این راه باشد، باید از او پیروی کند؛ همان طور که شهیدان ما به آن راه دست یافتند و عاقبت، سعادت نصیبشان شد.
پدر و مادر عزیزم، من هم رفتم تا بتوانم خونی در یاری درخت تنومند اسلام که اکنون تشنه میباشد، بریزم، تا گلهای این درخت بوی خوش دین اسلام را در تمام دنیا آکنده کند و شما هم بر شهادت من افتخار کنید؛ زیرا که فرزند گنهکارتان به آرزویش رسید و شما ای خواهرانم، باید زینب(علیها السلام) وار گام بردارید و فریاد ما را که فریاد اللهاکبر است، را به گوش جهانیان برسانید و تو ای برادر بزرگم، محمد، راه مرا ادامه ده که راه سعادت و خوشبختی است. حسین جان، حتماً در بسیج و حزب مظلوم جمهوری ثبتنام کن و فعالیت خود را در این زمینه افزایش بده و برای علی سرمشق باشید.
مادرم مبادا، بر مزار من گریه کنی که دشمنان دین خوشحال شوند و همچنین شما ای پدرم، با خوشحالی خود پوزه دشمنان دین و انقلاب را به خاک بمالید و نگذارید دیگران در مرگ من گریه کنند و به جای گریه فاتحه برای تمام شهیدان بخوانید که خیلی بهتر است. نماز را سبک نشمارید و در دعاها و پایان نمازها رهبرمان را دعا کنید و از یاد امام(قدس سره) در مجالس مذهبی غافل نباشید و با پر کردن مسجدها یکی دیگر از اوامر رهبرمان را اطاعت کنید.
در پایان از تمام مردم محلات میخواهم که در تمام مرحلههای انتخابات شرکت کنید و مواظب باشید که اشتباه نکنید که آخر موجب پشیمانی شود و هر کاندیدایی را حزب معرفی کرد، انتخاب کنید. خدا کند در جهت نگهداری انقلاب و صدور آن کوشا باشید. برایم از مردم طلب حلالیت کنید. پدر و مادر و خواهران و برادرانم، مرا ببخشید و از خدا برایم طلب آمرزش کنید. در پایان مقداری که کار کردم و نزد برادرم است، به امام جمعه عزیزمان آقای مقدسی بدهید تا در کارهای خیر مصرف کند.
به امید پیروزی تمام مسلمین جهان بر کفر بینالملل، انشاءالله.
15/4/61 برابر با 14 رمضان.
سروهای سر به فلک کشیده شهر محلات در استان مرکزی هنوز برگریزان پاییزی را آغاز نکرده بودند که در اولین روزهای پاییز سال 1342 حسن متولد شد. پدرش غلامعلی با دیدن فرزندش نام زیبای حسن را برای او انتخاب کرد. خانواده غلامعلی از جمله خانوادههای مقید و مؤمن بودند که تدین این خانواده برای عام و خاص زبانزد بود، حسن با چهره زیبایش از همان دوران کودکی عشق و علاقه بسیار شدیدی به ائمه اطهار(علیهم السلام) و مراسم مذهبی به ویژه محرم و صفر داشت و با شور و هیجان بسیار زیادی در مراسم مذهبی شرکت مینمود و با توجه به این که منزل ایشان روبروی مسجد (پایگاه مردمی و انقلابی) واقع شده بود، این شور و هیجان انقلابی از دوران طفولیت در درون این شهید ریشه دوانده بود.
او در تظاهرات و اعتراضات ضد رژیم با دوستان خود جهت حمل عکس حضرت امام(قدس سره) در راهپیماییها پیشقدم بود. این شهید پس از طی تحصیلات دوران ابتدایی و راهنمایی وارد دبیرستان شدند و تا سال سوم متوسطه ادامه تحصیل داد. در نوجوانی در تیم منتخب فوتبال محلات عضویت داشت و علاقه زیادی به این رشته ورزشی داشت؛ با این حال از آن جا که عشق و علاقه به جبهه و جنگ و مقابله با کفر، آرامش را از ایشان سلب نموده بود و تن او دیگر تحمل روح و روان بلندپروازش را نداشت، از این علاقه خود دست کشید و به خاطر دفاع از دین و کشورش به جبهههای حق علیه باطل رهسپار شد. حضورش در جبهه خیلی طولانی نشد و در تاریخ 5/5/61 در عملیات رمضان هنگامی که در گردان شهید بختیاری از تیپ 17 علی بن ابیطالب(علیهما السلام) به مقابله با دشمن رفته بود به درجه رفیع شهادت نائل آمد. پیکر مطهر ایشان در منطقه نبرد مفقود شد و پس از تفحص در سیام مهرماه سال 1374 در خاک زادگاهش آرام گرفت.