بسم الله الرحمن الرحیم
(وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنْفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِينَ ).[1]
و قطعا شما را به چيزى از (قبيل) ترس و گرسنگى و كاهشى در اموال و جانها و محصولات مى آزماييم و مژده ده شكيبايان را.
به نام خداوند، در هم کوبنده ظالمان که زندگی و همه هستی ما از اوست.
وصیتنامه شرعی بهبود کارچانی متولد 1348 ساکن قریه کارچان.
اکنون که این نوشته را میخوانید، دیگر در میان شما نیستم و فقط یادی از من گنهکار باقیمانده است. پس بگویم روزگار سخت و غریبی را میگذرانید. راه پر پیچ و خم و طولانی است و با توشهای اندک باید رفت. از این زندان خلاصی یافتم. مسلماً زندگی کردن در این دنیا و عصر مغشوش و پر از فتنهها پایمردی میخواهد و هدایت از طرف خدا و صبر و استقامت میخواهد. امیدوارم خدا به حق شهیدان گلگونکفن، این توفیق و سعادت را نصیب ما و تمامی خفتگان در فراموشی عنایت فرماید که هدایت شده و به سوی او راه گیریم و از این ظلمتکده بیرون آییم و به نور صداقت، پاکی استقامت، از خود گذشتگی، ایثار و فداکاری رسیده و از این سرچشمههای الهی سیراب شویم.
خداوندا، بارالها، یا غیاث المستغیثین، در این دنیا نتوانستم آن طوری که تو میخواهی، باشم. پس مرگ مرا آن چنان قرار بده که لااقل بدینوسیله کفاره گناهان کبیره و صغیرهام را ادا کرده باشم. مادر عزیزم تو در حق من بیشتر از لیاقتم زحمت کشیدهای؛ ولی من همیشه موجب آزار و اذیت تو میگشتم. امیدوارم که از تقصیر گناهانم گذشته باشی و حلالم کنی. برایم دعا کن که خداوند گناهانم را ببخشد و جزء سپاهش قرار دهد. نماز جمعه را فراموش نکن و سعی کن در دعای کمیل و تشییع جنازهها شرکت کنی و مثل همیشه زینب(h) وار شرکت کنی. اگر خواستی بعد از شهادتم گریه کنی علیاکبر(A) و علیاصغر(A) و حضرت عباس(A) را به یاد بیاور.
مادر عزیزم! شما در حق من واقعاً زحمت کشیدید؛ خداوند توفیقتان دهد. از اینکه نتوانستم برای شما یک فرزند نمونه باشم، عذر میخواهم. مادر جان! هیچوقت تحت هیچ شرایطی دست از امام(7) و روحانیت مبارز نهادهای انقلابی بر ندار. این حرف را به همه شما میگویم اگر میخواهید در آن دنیا روحم آسوده باشد، پشت به انقلاب اسلامی و افراد در خط امام(7) که همان خط سرخ شهداست، نکنید... مادر! حیاطی که به من تعلق دارد، به تو میبخشم. مادر! اگر من شهید شدم، گریه نکن و افتخار کن که چنین فرزندی داشتهای که آن را در راه اسلام و قرآن و راه خونین حسین(A) و پیامبران دادهای. مادر! باغی را که به من تعلق دارد، به تو میبخشم. مادر! اگر من شهید شدم از قول من به تمام قومان و خویشان و همسایگان و دوستان بگو که برای من گریه نکنند و مرا حلال کنند. مادر! اگر من شهید شدم، جنازهام را یکبار دور مقبره آقا سید محمد بگردانید و بعد دفن کنید و من را پهلوی قبر پدرم دفن کنید. مادر! اگر من اسیر شدم یا جنازهام طوری شد که به دست شما نرسید، گریه و زاری نکنید؛ زیرا چنین آیه آمده: (إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ ).[2] یعنی ما از آن خداییم و به سوی او باز میگردیم و چه بهتر که انسان، خودش مرگ را انتخاب کند. مخصوصاً در چنین موقعیتی که ما قرار گرفتهایم و حتی بدانید که این راه، راه پیامبران و امامان است و هر کس در این راه بمیرد، مرده نیست؛ بلکه زنده است.
1. سوره بقره، 155.
1. سوره بقره، 156.
رحمت خدای متعال بود که خط بطلانی بر هجوم وحشیانه بعثیها کشید و نسیم آزادی را به شهر و ساکنانش هدیه کرد. خرمشهر شعلهور بود. خون شهدایی که تا آخرین توان مقاومت کردند، در رگهای شهر جاری بود. حلقه محاصره تنگتر و نفسهای خرمشهر تندتر شده بود. او که روزهای محاصره در شهر را گذرانده بود، پیش از آن که شکسته شدن زنجیرهای پنهان محاصره را ببیند، عروج کرده بود.
بهبود در یکمین روز از فروردینماه سال 1348 در روستای کارچان از توابع شهرستان اراک و در خانوادهای اهل دل، صمیمی و یکرنگ، دیده به جهان هستی گشود. اذان و اقامه بهانهای بود تا سرود ابدی اسلام را در گوشش زمزمه کنند و او لبیکگویان با جان و دل پذیرای این آیین مهربانی و مسلمانی شود. او در آشیانه زیبا و پر مهر خانواده، زندگیاش را آغاز کرد و در مسیری درست و الهی قرار گرفت. بهبود روستازادهای بود که با سختیها و مشکلات غریبه نبود و با آنها هر روز دست و پنجه نرم میکرد. پدرش کشاورز بود و دامداری هم میکرد و با عرق جبین، لقمه پاک بر سفره میگذاشت.
دوران کودکیاش در صدای شاد و پر هیاهوی دوستان و همسالان سپری میشد ولی هر بار که خانواده به او کاری را میسپردند، به نحو احسن انجام میداد و بعد به جمع دوستانش میپیوست. هفت سالش نشده بود که برای رفتن به مدرسه با شوق و ذوقی خاص آماده شد. در همان روستا در دبستان بهار مشغول به تحصیل شد و توانست تا کلاس پنجم ابتدایی درس بخواند؛ اما پس از مدتی به دلیل مشکلاتی، درس را رها کرد. انقلاب که به پیروزی رسید، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی که به فرموده امام خمینی(7) مولود انقلاب بود، تأسیس شد و او به عضویت این نهاد درآمد و لباس خدمت به تن کرد. از همین طریق به جبهه اعزام شد و به عنوان مسئول دسته در گردان امام حسین(A) از لشکر 17 علی بن ابیطالب(علیهما السلام) فعالیت میکرد. حدود بیست و پنج ماه در جبهه بود تا سرانجام در چهارم دیماه سال 1365 در حین عملیات کربلای 4 به شهادت رسید و پیکر مطهرش در گلزار شهدای روستای کارچان در خاک سرد آرمید.