در مدرسه فردوسی میدان عاشورای خمین درس خواند و توانست کسب علم کند. مدرسهای که راه او را مشخص کرد.
مدرسهای که مبدأ دوستی و آشنایی با افرادی بود که خط و ربطشان با بسیج و حزبالله و جنگ خو ببود و او را هم مشتاق این راه و مسیر کرد تا از مدرسهی فردوسی سر از فاو دربیاورد و در میان رزمندگان اسلام نامی خوش داشته باشد. نامی که از او به یادگار ماند و او را بزرگتر از پیش کرد.
نامش احمد بود و شهرتش هاشمی بود. در سال 1347 در شهرستان خمین زادگاه امام کبیر و بزرگمان امام خمینی(قدس سره) در خانوادهای مذهبی و متدین، دیده به جهان هستی گشود و چشم به زیباییهای دنیا باز کرد. زندگی آرامی داشت.
پدرش مشهدی عزتالله به دنبال کسب حلال بود و هرچند با سختی و زحمت فراوان کار میکرد ولی زندگی خوبی را برای خانوادهاش فراهم کرده بود. احمد دوران کودکی را با فراگیری علوم دینی و معرفتی و درس زندگی و بندگی پشت سر گذاشت و برای تحصیل به دبستان محله رفت و توانست با جدیدت درس بخواند و بعد از آن هم به مدرسه فردوسی رفت تا سیکلش را بگیرد.
درسش را تمام نکرده بود که با جمعی از دوستانش راهی جبهه شد.
رفتنش به جبهه هم داستانی مجزا است، سنش کم بود و جثهاش هم کوچک، اما روحش بلند بود و قصد رفتن کرده بود. از خانواده به سختی توانست اجازهی رسمی و کتبی را بگیرد تا به جبهه برود. حالا زمان رفتنش بود. به پذیرش بسیج رفت و بعد از نامنویسی دل را به دریا زده و راهی شد. با گردان روحالله(قدس سره) از لشکر 17 علی بن ابیطالب(علیهما السلام) راهی فاو شد.
زمان عملیات والفجر 8 در بیست و چهارم بهمنماه سال 1364 به شهادت رسید.
پیکر مطهرش را در گلزار شهدای خمین به خاک سپردند.