آنان که ایمان آوردند و از وطن هجرت کردند و در راه خدا به مال و جانشان جهاد کردند آنان را مقامی بلند است در نزد خدا، بالخصوص آنان رستگاران و سعادتمندان دو عالمند.
با سلام به یگانه منجی عالم بشریت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و نایب عظیمالشأنش امام عزیزمان پیر عارفان خمینی(قدس سره) کبیر و با درود به تمامی شهیدان اسلام از صدر تاکنون و با سلام و درود بر امت قهرمان و همیشه در صحنه حزبالله چند جملهای را به عنوان وصیت خدمتتان عرض میکنم.
ملت قهرمان و شجاع ای شمایی که با تحمل سختیها و فشارها از جانب ابر جنایتکاران شرق و غرب همواره چون کوهی استقامت کرده و میکنید مطمئن باشید که نظر حقتعالی به جانب شماست و پیروزی انشاءالله نزدیک است.
تقاضای حقیر به عنوان برادری کوچک از شما این است که دنبالهروی روحانیت اصیل و ولایتفقیه باشید تا هیچ آسیبی به شما و دین و میهنتان نرسد و همیشه گوش به فرمان امام(قدس سره) این رهبر دلسوز و حسین(علیه السلام) زمان و این نعمت بزرگ الهی باشید. و در همه وقت این امام(قدس سره) عزیزتر از جانم را دعا کنید.
و شما ای پدر و مادر بزرگوارم امیدوارم مرا حلال کنید و اگر نتوانستم برای شما فرزند مفیدی باشم مرا ببخشید، و اگر از من خطایی سر زد، مرا حلال کنید.
به شما خواهران توصیه میکنم اولاً مرا ببخشید و دیگر اینکه همیشه در زندگی حضرت فاطمه(علیها السلام) و حضرت زینب کبری(علیها السلام) را برای خود الگو قرار دهید.
و شما ای برادر عزیزم انشاءالله با تلاش و کوشش بیشتر به درس خود ادامه دهی و در خط اسلام و ولایتفقیه گام برداری و هرگز خدایی ناکرده از این راه که راه انبیا است منحرف نشوی.
شهید سیدحسین هاشمی در سال ۱۳۴۲ در شهرستان نراق در خانوادهای مذهبی و متوسط پا به عرصه وجود نهاد. در شهر قم مرکز فعالیت علم و تقوا بزرگ شد و از همان اوان کودکی با عشق و علاقه وافری نسبت به جدش میداشت. در ایام ماه محرم با کمک همسالانش خیمه بر پا میکرد و به سوگواری مشغول میشدند. از همان دوران نوجوانی با توجه به معرفی که داشت وجودش از ایمانی راسخ به خدا و روز قیامت کامل شده بود.
در زمان انقلاب اسلامی او ۱۵ سال داشت و در تمام صحنههای پر شور انقلاب نقش فعال را در محل ایفا میکرد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی سطح آگاهی و بینش سیاسی و مذهبی شهید حسین بالاتر رفت، دردمند و درد آشنا شد، غفلت را از خود میراند ...
با فرمان امام(قدس سره) مبنی بر تشکیل بسیج، حسین از نفرات پیشقدم در امر عضویت در بسیج و فعالیت در این نهاد مقدس بود که طبق پروندههای موجود او دوازدهمین عضو در بسیج شهرستان قم بوده. او پس از آموزش در بسیج با شروع جنگ تحمیلی به جبهه اعزام و تا قبل از شهادت چندین بار به جبهه رفته بود و چندین بار به سختی مجروح شده بود. او در سال ۱۳۶۳ برای رفع تکلیف شرعی ازدواج نمود که حاصل این ازدواج یک فرزند پسر به نام علی میباشد.
او چند ماهی که از ازدواجش گذشت مجدداً به جبهه اعزام که این سفر ۸ ماه طول کشید که ایشان فقط برای تولد فرزندش علی برای مدت ۱۰ روز به قم بر میگردد. او در عملیات غرورآفرین والفجر ۸ به شدت از ناحیه پا، شکم، دندان و دستها مجروح میشود که بر اثر کثرت جراحت پزشکان از زنده ماندن وی قطع امید میکنند اما به طور معجزهآسایی طی چندین عمل جراحی بهبود مییابد. او از این که به شهادت نرسیده خیلی ناراحت بوده و همیشه غمگین بود.
پس از بهبودی نسبی با اصرار زیاد با توجه به حال نا مساعدی که داشته عازم جبهه میشود و همسر و فرزندش دلبندش را به خدا میسپارند و در تاریخ ۱۸ دیماه ۱۳۶۵ خود را به گردان حضرت ابوالفضل(علیه السلام) که یک روز بعد وارد عملیات میشوند، معرفی میکند. پس از شهادت فرمانده گروهان، شهید حسین فرماندهی گروهان را به عهده میگیرد تا در بیست و دوم دیماه در عملیات پیروزمند کربلای ۵ در منطقه شلمچه به لقاء دوست میشتابد.