بسم الله الرحمن الرحیم
(إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَيَقْتُلُونَ وَيُقْتَلُونَ وَعْدًا عَلَيْهِ حَقًّا فِي التَّوْرَاةِ وَالْإِنْجِيلِ وَالْقُرْآنِ وَمَنْ أَوْفَى بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَيْعِكُمُ الَّذِي بَايَعْتُمْ بِهِ وَذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ ).[1]
با نام خدا و با درود به پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) و دختر گرامیاش و آموزگاری مهربانتر از مادر برای شهدای انقلاب و درود بر فرزندان معصوم او و نایب فرزندش مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) یعنی خمینی(قدس سره) با سلام بر شهیدان اسلام که راه پیروزی را دیگر یاران باز کردند و شما از این فی سبیلالله بنگرید که چگونه خدایی که هستی ما از اوست خود را مهتری ما نمایانده است و این عطوفت خداست نسبت به بندگان خویش که در مقابل چیزی که خودش به ما بخشیده است نعمتی بس عظیم که راه آن جهاد فی سبیلالله است و خالصانه به دست نمیآید به ما میدهد و تو ای رهبر، ای عبد صالح خدا، بدان که ما بنده ناچیز خدا در راهش به پا خواستهایم و مشتاق الله هستیم و طمعی به بهشت همانگونه که علی(علیه السلام) گفت نداریم و فقط خشنودی او را خواستاریم و اینکه به پدر و مادرم بگویید که اولاً مرا حلال کنند و ثانیاً دعا کنند که انشاءالله شهادت نصیبم شود و اگر اینچنین باشد، مبادا ناراحت باشند که خدای نکرده از اجر اخروی او کاسته و اصلاً فکر تنهایی را نکنند که خدا بهترین مونس انسان مؤمن و یار انسان غریب است و شما ای دوستان و برادران اکنون که من از بین شما رفتهام، از پیش از هر چیز طلب حلالیت میکنم من کوچکتر از آنم که در حق شما دعا کنم ولی از رحمت خدا نا امید نیستم از خدا میخواهم که سعادتی که در قرآن وعده فرموده نصیب شما کند که یکی از ابواب آن جهاد است به قول علی(علیه السلام) زیرا خدا در قرآن فرموده: هر کس که در راه خدا جنگ کند و کشته یا فاتح گردد به زودی او را اجر عظیم عطا کنم و اکنون ای خدا از تو میخواهم مرگ مرا شهادت در ناتوانی برای حرکت در راهت و دیدگان ما چشم که جز تو را نبیند و در نهاد ما اخلاص قرار بده هرگاه مرا یاد کردید این آیه را بخوانید: (فَالَّذِينَ هَاجَرُوا وَأُخْرِجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ وَأُوذُوا فِي سَبِيلِي وَقَاتَلُوا وَقُتِلُوا لَأُكَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَيِّئَاتِهِمْ وَلَأُدْخِلَنَّهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ ثَوَابًا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَاللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الثَّوَابِ).[2] ترجمه آن چنین است: آنان که از وطن حجرت نمودند و از دیار خویش بیرون شده در راه خدا رنج کشیده و جهاد کرده و کشته شدند آنها را به بهشتی ببریم که زیر درختانی نهرها جاری است این پاداش است از طرف خداوند.
1. سوره توبه، 111.
2. سوره آل عمران، 195.
شهید علیرضا همتی در یکم شهریورماه سال ۱۳۴۵ در روستای سنجان از توابع شهرستان اراک متولد شد، سرپرستی او با پدری مهربان و مادری دلسوز، از خانوادهای پرهیزکار، مذهبی و شریف بود.
وی از همان دوران خردسالی نیز از سایر همسالان ممتاز بود و هیچگاه به دنبال بازیهای کودکانه نبود و وقتش را به خواندن قرآن و کتابهای مفید و مذهبی و رساله عملیه میگذراند. از دوران طفولیت فردی منظم، دقیق، موشکاف، صبور، متفکر، مسئول، متعهد، خوشرو و متواضع بود. همیشه متبسم بوده و در برخورد با مسائل و مشکلات، با شهامت و معقول بود. همسالانش همه مجذوب و شیفته برخوردهای محبت آمیزش بودند و در مقابل بزرگترها، مؤدب، محجوب و متین بود. دوستی صمیمی و قابل اعتماد برای همسالان بود و صفت بخشندگی از ویژگیهای بارز او محسوب میشد. تحصیلاتش را تا سال اول دبیرستان در اراک ادامه داد و علاوه بر تحصیل به فعالیتهای ورزشی در رشتههای فوتبال و کاراته میپرداخت.
در دوران انقلاب نیز فعالیت چشمگیری داشت. پس از شروع جنگ در کردستان هنگامی که دانشآموز سال اول در دبیرستان امام باقر(علیه السلام) بود برای اولین بار در سال 1358 عازم جبهه غرب شد و پس آن شش مرحله داوطلبانه به جبهههای غرب و جنوب اعزام شد.
او پس از حضور دو ساله در جبهه سرانجام هنگامی که به عنوان بسیجی گردان شهید بختیاری از تیپ 17 علی بن ابیطالب(علیهما السلام) در جبهه بود در پنجم مردادماه سال 1361 در حین عملیات رمضان در پاسگاه زید شربت شهادت را نوشید و روحش به اعلیعلیین پیوست. پیکر مطهر شهید تا سالها در منطقه نبرد مفقود بود و پس از تفحص در شهریورماه سال 1370 در گلزار شهدای شهر اراک به خاک سپرده شد.