کشاورز زادهای بود که کشاورزی را برای کسب روزی حلال انتخاب کرده بود. عرق میریخت و کار میکرد و از دل زمین و لطف خداوند کسب روزی میکرد. حجتالله نامی بود که پدر برایش انتخاب کرده بود. سعی داشت تا این نام به او بیاید. دوست داشت تا حجت خداوند باشد و برای رسیدن به این هدف زحمتکشید و سرانجام حجت خداوند شد.
او در یکی از روزهای خوب خداوند در سال 1346 در روستای هندودر از توابع شهرستان شازند و در خانهای ساده و خانوادهای بیریا و کشاورز به دنیا آمد. روزهای ابتدایی زندگیاش هر چند به سختی، ولی در کنار خانواده به خوبی میگذشت. سعی میکرد تا میتواند در راه کسب علم و معرفت کوشا باشد. هفت سالش تمام نشده بود که به مدرسه روستا رفت و تا کلاس چهارم ابتدایی درس خواند. همین که سواد خواندن و نوشتن دانست، درس را رها کرد و به کشاورزی روی آورد. از دار دنیا غیر از پدر و مادری مهربان که تمام زندگیشان را برای حجتالله گذاشته بودند، برادری هم داشت. برادری که خلوت و جلوت را با هم میگذراندند. برادری که چون کوه در کنار حجتالله بود. برادری که تمام روزهای او را پر کرده بود. با هم درس خواندند، با هم کار کردند و با هم برای رسیدن به هدفی بزرگ جنگیدند. حالا زمانی رسیده که او میخواست زندگی مشترک درست کند و از همه خوشحالتر همان برادری است که با او روزگار گذرانده است. همسری مؤمن را انتخاب و زندگی مشترک را آغاز کرد، از همین زندگی مشترک صاحب فرزند دختری شد.
وقتی به سر کار میرفت، به امید این که دوباره چشمان روشن دخترش را ببیند، سریع به خانه بر میگشت و این داستان ادامه داشت تا زمانی که جنگ تحمیلی آغاز شد. میخواست به جبهه برود ولی جدا شدن از خانه و خانواده و تنها دخترش روزگار را برای او سخت کرده بود. از طرفی دل کندن و رفتن و از طرفی فرمان امام(7) خویش و دشمنی متجاوز ... تصمیمش را گرفت. دفاع از اسلام حجتالله را مصمم کرد تا پای در عرصه جهاد و مبارزه بگذارد.
به عنوان پاسدار وظیفه از سپاه کرج راهی جبهه شد و نزدیک شش ماه در لشکر ده سیدالشهدا(A) خدمت کرد تا در ششمین روز از فروردینماه سال 1367 در حین عملیات بیتالمقدس 2 بر اثر اصابت ترکش به سرش به شهادت رسید. پیکر مطهرش را در میان اشک و حسرت دردانهاش در گلزار شهدای روستای هندودر به خاک سپردند.