بسم الله الرحمن الرحیم
مَن طَلَبَنی وَجَدَنی، مَن وَجَدَنی عَرَفَنی وَ مَن عَرَفَنی اَحَبَّنی وَ مَن اَحَبَّنی عَشَقَنی وَ مَن عَشَقَنی عَشَقتَهُ وَ مَن عَشَقَتَهُ قَتَلتَهُ وَ مَن قَتَلتَهُ فَعَلی دِیَتَهُ وَ مَن عَلی دِیَتَهُ فَاِنّا دِیَتُهُ.
آن کس که مرا طلب کند مییابد، آن کس که مرا یافت میشناسد، آن کس که دوستم داشت به من عشق میورزد، آن کس که به من عشق ورزید من نیز به او عشق میورزم، آن کس که به او عشق ورزیدم کشتهام میشود و آن کس که کشتهام شود خونبهایش بر من واجب است و آن کس که خونبهایش بر من واجب است پس من خودم خونبهایش هستم.
از اولین روزی که خدا انسان را آفرید و به او نعمتهایی عطا کرد، که انسان از شکر آن نعمتها عاجز میماند. آری خداوند متعال به انسان ادراک و عقل و غیره را عطا کرد. و او را اشرف مخلوقات خود قرار داد و به او گفت که من به تو عقل دادم و تو باید با آگاهی راه راست را انتخاب کنی و این انسان است که باید بین این راهها راه مستقیم را انتخاب کند که همان راه الله است و انسانی که به خدا ایمان آورد خدا او را یاری میکند و به او وعدههایی داده است.
و موضوع دوم این است: ای برادران و ای خواهران وای پیران و ای مادران و ای کودکان شماها قدر این نعمت بزرگ را قدر این گوهر نایابی را که خداوند به شما عزیزان داده بدانید، قدر این امام عزیزمان، این مجاهد نستوه این نائب امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، این مغز روحانی، این عالم ربانی، فقیه عالیقدر حضرت آیتاللهالعظمی روحالله الموسوی الخمینی(قدس سره) که امید تمامی مستضعفان جهان است، بدانید. و عملاً به دنبال راه او باشید که راه او راه خداست، راه انبیاء است. ای سروران همانطور که میدانید در سخنان رهبر عالیقدر آمده است که میفرماید: اولین قطره خونی که از شهید بر روی زمین میریزد، تمامی گناهان آن آمرزیده میشود. ای دوستانی که میشنوید این وصیتنامه را شما عزیزان به خود آیید و راه شهیدان را پیشه کنید. یعنی اگر یک نفر شهید شد نگذارید که اسلحه آن شهید عزیز بر زمین بیفتد و راه آنها را ادامه دهید و نگذارید که منافقها به اسلام عزیز که خونبهای شهیدان است، اینها به اسلام ضرری برساند. شماها با تمام قدرت آنها را نابود کنید، به خدا سوگند که هر کسی به جبهه میآید، عشق حسین بن علی(علیهما السلام) در دل او خیلی بینهایت زیاد میشود. همانطوری که شاعر میگوید:
این حسین(علیه السلام) کیست که عالم همه دیوانه اوست، این چه شمعی است که جانها همه پروانه اوست
آری ای شیعیان، خیلی از شهیدان آرزوی قبر حسین بن علی(علیهما السلام) را در دل داشتند ولی به آرزوی خویش نرسیدند. ولی امیدوارم که خداوند یک سعادتی نصیب این شیعیان کند که بروند در کربلا و قبر ششگوشه حسین(علیه السلام) عزیزمان را در بغل گیرند. ای برادران اگر ما شهید میدهیم، شما هی به ما نگویید شهیدان چرا زیاد شدهاند. آنقدر شهید میدهیم تا آقامون مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بیاید.
و تو ای مادر عزیزم و تو ای پدرم گرامیام و ای برادرانم! اگر این برادرتان به درجه رفیع شهادت رسید، ناراحت نباشید. شما باید افتخار کنید که یک چنین برادری دارید و همچنین پدرم باید افتخار کند و هم مادرم باید افتخار کند که یک چنین فرزندی هم به اجتماع و هم به اسلام تحویل داده و تو ای مادر مهربانم و پدر بزرگوارم این را میدانم و درک میکنم که داغ جوان آسان نیست. همه این طوری شعار میگویند:
به گمانت نرسد مرگ جوان آسان است هرکه خون گریه کند، بهر جوان جا دارد
ولی ای عزیزان من به شماها میگویم که اگر من شهید شدم، شما به جای گریه کردن، خوشحال باشید و نگویید که جوان ما از دست رفته، نه این طوری نیست:
شهیدان زندهاند اللهاکبر به خون غلتیدهاند اللهاکبر
و تو ای مادرم مرا حلال کن، چون بهشت زیر پای مادران است و تو مادر جان خیلی حق بر گردن این فرزند داری. تو در میان شبهای سرد زمستان برای فرزند از هیچچیز دریغ نکردی و خیلی زحمتهایی که فرزند نمیتواند آنها را بر زبان بیاورد و انسان عاجز میماند ولی یک مادر هر چه زحمت میکشد ناراحت نیست و آنقدر انتظار میکشد تا جوانش بزرگ شود تا به این سن برسد. وای مادر و ای پدر، شماها خود میدانید که وقتی موضوع اسلام در کار باشد، هر کسی در هر کجا که هست باید مسئولیت قبول کند و برای جهاد خود را آماده کند. و اگر تأکید من این است که اگر من از این دنیا رفتم شماها در عزای من ناراحت نباشید و سینه سپر کنید و با خوشحالی بایستید. این است که اگر دشمن بداند که شما ناراحت هستید، شاد میشود. ولی اگر شما خوشحال باشید، دشمن ناراحت است.
خدایا خدایا تا انقلاب مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، خمینی(قدس سره) را نگهدار.
حسین همتی، 20/05/1361.
شهید حسین همتی سنجانی در هشتم فروردینماه سال 1342 در روستای سنجان از توابع شهرستان اراک و در خانوادهای مذهبی، دیده به جهان هستی گشود. از همان ابتدای ولادت پدر و مادرش همت گماشتند تا او را در مسیر الهی و اهلبیت(علیهم السلام) قرار دهند.
دوران کودکیاش را با خانواده سپری کرد و در این مدت کوتاه کودکی با قرآن و نماز آشنا شد. مردم روستا اکثراً کشاورزی و دامداری میکردند و پدر حسین نیز کشاورز بود و او روزها را در کنار پدر به کار و تلاش مشغول بود.
تحصیلات خود را در روستا آغاز کرد و توانست با پشتکار و ارادهای که داشت، خوب درس بخواند و در شهر اراک در رشته عمران دیپلم بگیرد. با شروع جنگ تحمیلی از جوانانی بود که برای مقابله با آشوبهای غرب کشور عازم کردستان شد.
او به عنوان بسیجی جندالله سپاه سردشت در حال خدمت بود که در بیست و پنجم شهریورماه سال 1361 هنگام درگیری با گروهکهای ضدانقلاب در منطقه سر دشت بر اثر اصابت گلوله به شهادت رسید. پیکر مطهر شهید را در زادگاهش به خاک سپردند.