بسم الله الرحمن الرحیم
اول سلام به پدر و مادر و برادرانم. من هماکنون که عازم جبهه به جنگ حق علیه باطل میباشم. چند جملهای با شما سخن دارم و میخواهم حرفهایی را که دارم با شما بگویم اول اینکه رفتن من و امثال من به جبهه لازم است و ما باید برویم و بجنگیم تا از اسلام عزیز دفاع کنیم و قانون خدا را در روی زمین جاری سازیم دوم اینکه اگر احیاناً با رفتن من به جبهه مخالفتی دارید، من به خاطر رضای خدا به حرف مادرم گوش ندادم، میبخشید و در دنیا و آخرت مرا در دادگاه عدل الهی روسفید میکنید و همچنین من امیدوارم با این جبهه رفتن هدیه پیروزی را در دست گرفته و برای شما و برای دیگر برادران و خواهران به ارمغان بیاورم و سوم وقتی که دارم اگر احیاناً کسی از من ناراحتی و گلهای داشت بجای من از او نمود خواهی کنید و به او بگوئید در دنیا و آخرت مرا ببخشند و من هم دعا میکنم خدا از سر گناهان او درگذرد و همچنین من به دنیا چیزی ندارم که به کسی ببخشم و کسی وارث و املاک و اموال من باشد فقط چند دست لباس دارم که اگر برادر کوچکم خواست به او بدهید و همچنین اگر فرصت شد، سرود شهید من را در یکی از نوارها میخوانم که اگر احیاناً شهید شدم در مجلس ختمم بگذارید تا روح مرا شاد گردانید.
دیگر عرض ندارم و امیدوارم که پدر و مادر و برادران و اقوام از من راضی و خشنود باشد در آخر به این آیه از قرآن مجید گوش فرا میدهم: ( الَّذِينَ آمَنُوا وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَةً عِنْدَ اللَّهِ وَأُولَئِكَ هُمُ الْفَائِزُونَ ).[1]
كسانى كه ايمان آورده و هجرت كرده و در راه خدا با مال و جانشان به جهاد پرداختهاند نزد خدا مقامى هر چه والاتر دارند و اينان همان رستگارانند. والسلام علیکم و رحمهالله و برکاته.
علیمحمد هاشمیان، 14/3/1360.
1. سوره توبه، 20.
پاسدار رشید اسلام بود، پاسداری که برای حفظ و حراست مرزهای ایرانزمین و جان و مال و ناموس مردم ایران اسلامی دفاع میکرد. از بچههای مرید خط حضرت امام خمینی(قدس سره) بود. از آنها که رهبرشان امام خمینی(قدس سره) بود و تمام زندگیشان را برای حفظ و پاسداری قوانین اسلامی وسط میگذاشتند. از جمله جوانانی که با تمام توانشان به میدان آمده بودند و در پیروزی انقلاب اسلامی نقش بسزایی داشتند اما در زمان جنگ هم میدان را خالی نکردند آنها به تمام جهان ثابت کردند که زیر بار هیچ ستمی چه دشمن داخلی و چه دشمن خارجی سر خم نخواهند کرد.
شهید علیمحمد هاشمیان در سال 1343 در شهرستان خمین در خانوادهای مؤمن و انقلابی متولد شد و بعد از اینکه دوران کودکی را طی کرد در سن هفت سالگی وارد دبستان شد و پس از اینکه دوران ابتدایی و راهنمایی را پشت سر گذاشت وارد دبیرستان شد و تا سال دوم دبیرستان درس خواند.
از همان سن نوجوانی از استعداد فوقالعادهای برخوردار بود و هوش و ذکاوت فراوانی داشت او بسیار شجاع و با شهامت بود و از مشکلات زندگی هراسی نداشت. وی فردی بسیار مؤمن و متدین و پایبند و معتقد به احکام الهی بود و در انجام فرایض دینی میکوشید با اخلاص فراوان عبادت میکرد و به قرآن خواندن علاقه زیادی داشت صوت قرآن بسیار زیبایی داشت و با اخلاق و رفتار نیکویش در دل همه جا باز کرده بود. و با همین اخلاق و رفتار خوبش نفوذ بسیاری در دوستانش داشت و همه با او رابطه بسیار خوبی داشتند. او بسیار متواضع و فروتن بود و تلاش میکرد هر کاری از دستش ساخته است برای دیگران انجام دهد. با اعضای خانواده و دوستان و آشنایانش بسیار مهربان و با محبت بود و با همه محترمانه رفتار میکرد از هوش بالایی برخوردار بود و زمان انقلاب نیاز کشور را درک کرده بود او قبل از انقلاب در تظاهرات و راهپیماییهای رژیم ستمشاهی شرکت میکرد و تلاش میکرد تا در انقلاب اسلامی ایران نقشی داشته باشد و همواره سعی داشت در تمام مجالس مربوط به انقلاب اسلامی شرکت کند. شهید علیمحمد هاشمیان به عنوان بسیجی با گروه شهید شمسی به نوسود اعزام شد و در عملیات روحالله خمینی(قدس سره) کبیر در یازدهم تیرماه سال 1360 در قله شمشی به شهادت رسید. پیکر مطهرش در گلزار شهدای شهر خمین به خاک سپرده شد.