بسمالله الرحمن الرحیم
حمد و سپاس عالمیان خونبهای شهیدان و فریادرس مستضعفان که باب جهاد را به روی من گشود و من لیاقت شرکت در این جنگ که در واقع همان پاسخ مثبت به ندای هل من ناصر ینصرنی حسین(علیه السلام) که از گلوی فرزندش بیرون میآید، را پیدا کردم و در این جهاد بر من منت نهاد و تا توانستم در این جهاد به شهادت برسم که انشاءالله مورد رضای حقتعالی قرار خواهد گرفت. گرانفروشان بدانند عذاب خدا گریبان گیر آنها خواهد شد. تا دیر نشده از خون شهدا سوءاستفاده نکنند، برادران سپاه و کمیته با هم متحد و در یک صف واحد با هم فعالیت کنند. از یکدیگر فاصله نگیرند. با قاچاقچیان مواد مخدر مبارزه کنند. این سوداگران مرگ را نابود کنند، با خانواده شهدا در تماس باشید. نکند خدای نکرده از شما برادران گله کنند که به ما سر نمیزنند. خانواده شهدا هم از شما عزیزان زیاد توقع ندارند، ولی شما هم فراموش نکنید آنها را انشاءالله.
و اما خانواده عزیزم، ای پدر و مادر مهربانم، از اینکه زحمت برایم کشیدید و مرا بزرگ کردهاید و اجازه به من دادهاید که در این جنگ شرکت کنم و آن هم به شهادت برسم که مایهی مباهات شما باشد، تشکر میکنم و از شما میخواهم که اگر نتوانستم در این چند سال فرزند خوبی برای شما باشم، مرا ببخشید و مرا حلال کنید و اگر به علتهایی جنازهی من به دست شما نرسید، نباید ناراحت شوید، زیرا اگر فرزندتان را در راه خدا قربانی کردهاید، دیگر نباید منتظر جنازهاش باشید. استغفار از گناهان و دعا را فراموش نکنید، زیرا باعث میشود که انسان به یاد خدا باشد. قرآن میفرماید: (أَلَا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ).[1] وقتی که انسان به یاد خدا بود، دلش آرام خواهد گرفت. از همه میخواهم که اسراف نکنید، مجلس را ساده برقرار کنید. حتماً جلوی منزل چراغانی کنید. از گریه در جلوی مردم خودداری کنید و خواهش میکنم به جای گریه در مرگ من دعا کنید تا خداوند از گناهانی که مرتکب شدهام، مرا ببخشد. از طرف من از دوستان و آشنایان مخصوصاً ً همسایگان حلالیت بطلبید و در آخر به یاد اموات و به یاد شهدای اسلام، قرآن بخوانید. از برادرانم و خواهرانم میخواهم که به درس خواندنشان ادامه دهند. عزیزانم شاید هر کلمه که به کار میخواهم ببرم، خودم به آن عمل نمیکردم، لذا از شما میخواهم به حرف پدر و مادر گوش بدهید که یکی از بهترین اعمال در نزد خدا نیکی به پدر و مادر است. حتماً به حرف آنها گوش بدهید و مرا حلال کنید. من را هم دعا کنید، امام(قدس سره) را فراموش نکنید، زیرا قلب شما هنوز پاک است و زودتر دعای شما مستجاب میشود. از شما التماس دعا دارم.
و اما شما دوستان و برادران عزیزم که مدت دو سال در خدمت شما عزیزان بودم و به خدا شرمنده همه شما هستم. به خاطر اینکه قدر شما عزیزان را ندانستم اگر بدی از من دیدید، که حتماً بدی دیدهاید، به بزرگی خودتان مرا ببخشید. فراموش نمیکنم که شبها که برای شعار نوشتن به خیابانها میآمدید، با آن وقت کم میآمدید و مشغول نوشتن شعارنویسی میشدید، هیچکس نمیتواند از شما تشکر کند و اجر شما را خدا میدهد. فعالیت خودتان را ادامه دهید، دعای توسل که وسیلهای است برای رسیدن به خدا فراموش نکنید. به وارثان شهدا سر بزنید. بدانید که اینها دست شما امانت میباشند، از بچههایی که هنوز در جلوی مسجد و جاهای دیگر میایستند، صحبت کنید که بر سر راه مردم نایستند. با بیحجابی مبارزه کنید. از نشستن افرادی که نه امام(قدس سره)، نه انقلاب را قبول ندارند، جلوگیری کنید و حاضر به این نیستم که در مجلس من که به یاد حسین(علیه السلام) زهرا(علیها السلام) برگزار میشود، اینچنین افرادی بنشینند. از همه حلالیت میطلبم مخصوصاً برادران مسجد شمس.
1. سوره رعد، 28.
سلام بر تو ای مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، ای کسی که در شبها به سنگرهای سربازانت سرکشی میکنی و در حین شهادت سرشان را به بالین خود میگیری و نوازش میکنی. ای کسی که میتوانی انتقام خون شهدای کربلا را از ظالمین بگیری.
و شما امت حزبالله! ای کسانی که میخواهید راه شهیدان که همان راه حسین(علیه السلام) است، ادامه دهید و زینب(علیها السلام) وار زندگی کنید، پیام خون شهیدانمان را به گوش جهانیان برسانید. وقت بدانید که باید از ولایتفقیه که ثمرهی خون هزاران شهید میباشد با حمایت کردن که نه خدای نکرده شما بشوید مردم کوفه تا شما مردم ثابت کردید که اهل کوفه نیستید که امام(قدس سره) را تنها بگذارید. آمریکا و شوروی و اسرائیل با من و شما دشمن نیست، با اسلام مخالف است و نمیتواند ببیند که یک امام، رهبر انقلاب ایران دارد یک جهان اسلامی را کنترل میکند و هر روز طرفداران حکومت اسلامی افزود میشود. پس این محور اصلی را از دست ندهید.
این کلمات با عشق و ارادت خاصی از قلب بر زبان و از زبان بر قلم و از قلم بر سفیدی کاغذ جاری شد تا شهیدی را به همه معرفی کند که نامش محمود کهریزی فرزند ابراهیم است که در تاریخ بیست و پنجم آذرماه سال 1336 در شهرستان اراک و در خانوادهای مذهبی و متدین، دیده به جهان هستی گشود. او از همان دوران ابتدایی و کودکیاش راه و روشش را انتخاب کرد و در مسیری قرار گرفت که انتهایش کمال انسانیت بود. دوران کودکیاش را در کنار خانواده بود و تحصیلاتش را در شهرستان اراک آغاز کرد و توانست تا سوم دبیرستان ادامه تحصیل دهد و بعد از این تحصیل به حرفه برقکاری ساختمان مشغول شد. با آغاز جنگ تحمیلی برای دفاع از میهن اسلامیاش به عنوان بسیجی به سپاه رفت و بعد از آموزشهای نظامی به جبهه اعزام شد. شهید محمود کهریزی از جملهی کسانی بود که اخلاق مدار بود و مهربانی را در هر لحظهای سرلوحهی کارش قرار میداد. او حدود دو ماه به عنوان بسیجی گردان علی بن ابیطالب(علیهما السلام) در جبهه حضوری فعال داشت تا سرانجام پاییز عمرش در عملیات خیبر در یازدهم اسفندماه سال 1362 در منطقه عملیاتی جزیره جنوبی مجنون بر اثر اصابت ترکش فرا رسید. بعد از دوازده سال که از شهادتش میگذشت، پیکر مطهرش توسط گرههای تفحص، شناسایی شد و در هفتم اسفندماه سال 1377 در گلزار شهدای شهر اراک به خاک سپرده شد.