بسمالله الرحمن الرحیم
(وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْيَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ).[1]
هرگز كسانى را كه در راه خدا كشته شده اند مرده مپندار بلكه زندهاند كه نزد پروردگارشان روزى داده مىشوند.
خدایا شهادت را نصیبم کن که عاشق روی حسینم(علیه السلام).
السلامعلیکم یا اباعبدالله(علیه السلام). لبیک یا ثارالله(علیه السلام) اگر چه حسین(علیه السلام) جان به ندای هل من ناصر ینصرنی تو پاسخ داده نشد، بنگر ببین که به ندای فرزندت به امت اسلامی چگونه لبیک گفته. گو اینکه این امت عشق به لقاء آنها را از خود بیخود نموده و جز به ندای امامش به هیچچیز دیگر فکر نمیکند تا شاید که روز قیامت از شفاعت خاندان عصمت و طهارت(علیهم السلام) برخوردار گردد. حال ای امت اسلامی به گوش که قافلهسالار حسینی(علیه السلام) در حرکت است دانشگاه حسین(علیه السلام) پذیرای انسانهای پاک است و مکتب حسینی(علیه السلام) جهت خودسازی و اخلاص انسانها بدون هیچ محدودیتی دانشجو میپذیرد، برخیزید. امت اسلامی تا به حقیقت الله برسید، اطاعت کنید فرمان ولیفقیه را و سلاح و قرآن را به دست گیرید و روانه دیار حق گردید. مهیای آزادی قدس شوید. باید زمینه ظهور حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را با هدیه نمودن بهترین و با ارزشترین کالای خود آماده سازیم باید آنقدر خون دهیم تا به پیروزی نهایی برسیم که اسلام و قرآن محتاج به خون است و نهال انقلاب بدون خون شهیدان چگونه تنومند خواهد شد. ای امت اسلام شجاعانه اما با دلی آرام و یاد الله قدمهای خود را استوار سازید و راهی را بروید که رضای خدا در آن است. دل کنید از آرزوهای دنیا پاکسازی نفس کنید. پدر عزیز تو را درود خدا باد که چنین فرزندی را تربیت نمودی و پاک و بیآلایش روانه دیار حق نمودی. خدا انشاءالله شما را از صابرین قرار دهد. پدر جان! اگر این حقیر درمانده نسبت به وجود مقدس و شریف شما کوتاهی کردم امیدوارم که شما به بزرگواری و به پدری خودتان مرا عفو کنید انشاءالله. مادر جان! سلام پر شور من بر شما باد که مرا در دامانی پاک پرورش دادی و پس از عمری زحمت با رضایت خاطر و با عشق تمام مرا راهی دیاری نمودی که هر گوشه از آن را بنگری لالهای روئیده شده و هر لحظه نیز بر لالههای آن افزوده میگردد. مادر جان! زینب(علیها السلام) و فاطمه(علیها السلام) را به یادآور که چگونه در برابر مشیت خدا صبر نمودند. پیرو راهی باش که خدا صابرین را دوست دارد. برادران عزیز! راهی را بروید که پیرو ولی امر باشید و یاریگر حسین(علیه السلام) عصر و تقوا را پیشه کنید که خدا را خشنود نمایید. سعی کنید که همیشه خاطر شهداء در ذهن و فکرتان بوده باشد؟؟؟ به جهانیان برسانی و اما تو ای مادرم! مبادا بعد از مرگ من خراشی در صورت و آهی از سوز دل بکشی چون اگر تو ناراحت شوی روح من ناراحت میشود و این را بدان که فرزندت با چشم و گوش باز این راه را انتخاب کرده است و اما برادرانم! بعد از شهادت برادرتان شما موظفید اسلحه به خون آغشتهام را از روی زمین برداشته و قمقمه پر از آبم را و خشاب پر تیرم را و جیب نارنجک پر نارنجکم و بند حمایلم را بسته و آنچنان استوار چون سدی آهنین در صحنه دفاع حاضر شده و ادامهدهنده راهم باشید و بعد از آن به خویشان و اقوام چنین پیام دارم اگر چه در طول زندگی که با شما بودم شاید از بنده ناراحتی دیده باشید، مرا حلال کنید.
خدایا خدایا تا انقلاب مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف)خمینی(قدس سره) را نگهدار.
والسلام.
حسین کوهینی 12/7/62.
1. سوره آل عمران، 169.
شهید حسین کوهینی در اولین روز از سومین ماه بهار سال 1342 در یکی از روستاهای شهرستان تفرش به نام کوهین چشم به جهان گشود. کودکیاش در همان روستا سپری شد. همان جا به مدرسه رفت و تا سال دوم راهنمایی ادامه تحصیل داد. قبل از رسیدن به سن تکلیف به احکام شرعی و دینی پایبند بود. گویا خدا او را از همان کودکی برای خودش نشان کرده بود. این شهید در دوران کودکی خویش فردی دوستداشتنی و مهربان بود.
در سال 1362 به عنوان بسیجی گردان سیدالشهدا(علیه السلام) به جبهه رفت تا از اسلام و انقلاب دفاع نموده و به ندای امامش لبیک گفته باشد؛ شاید در روز قیامت از شفاعت خاندان عصمت و طهارت(علیهم السلام) برخوردار گردد. از خاطرات شیرینی که از ایشان هنگام بازگشت از جبهه دارند این است که یک روز لباس نظامی خویش را که از جبهه آورده بود به همراه پوتین، بر قامت پدر پوشانده و گفته بود: پدر جان میخواهم شما را به جبهه ببرم، این لباسها چقدر برازندهی شماست و خانواده شهید خندیده و از روحیهی شاداب او لذت برده بودند.
نسبت به خدمت به پدر و مادر و اقشار ضعیف جامعه علاقه وافری داشت و هیچگاه بر خلاف امر والدین به انجام کاری نمیپرداخت. او در عملیات والفجر مقدماتی، در تاریخ سیزدهم آبان ماه سال 1362 و در سن 19 سالگی در ارتفاعات کانی مانگا عراق، شهد شیرین شهادت را لاجرعه سر کشید و فیض شهادت را چون مدالی افتخارآمیز، زیب و زینت نام و جانش کرد و در کنار سایر همرزمانش در امامزاده احمد(علیه السلام)، فریاد مظلومیت این ملت بیدار را سر میدهد.