وقتی که دل به خدا داده باشی دیگر از مصائب و مشکلات و سختیها هراسی به دل راه نمیدهی و فقط با اوست که نجوا میکنی. روزگار را با خداوند و بندگی او سپری میکنی. دلدادهی خداوند دل به غیر خداوند نمیدهد. در مسیری قرار میگیرد که مدام لبخند رضایت بر لبان خداوند بنشاند و او را راضی کند. شهید فضلالله یامینی از فضل خداوند میگفت و از بزرگی او که چگونه در طول حیات و زندگیاش همیشه لطف و کرامت خداوند با او بوده و هست.
او در یکی از روزهای خوب خداوند در سال 1337 در روستای استوه از توابع شهرستان خنداب و در دل خانوادهای مذهبی و متدین و روستایی که کشاورزی میکردند دیده به جهان هستی گشود. روزگار سختیهایش را دست فراموشی میسپرد وقتی که فضلالله مردانه در برابر آنها ایستادگی کرد. دوران کودکیاش را با کار و تحصیل در روستا آغاز کرد. و پس از بازگشت از خدمت سربازی به عنوان راننده مشغول به کار شد. در همان سال ازدواج کرد و در هنگام شهادت پدر پنج فرزند بود.
او رانندهای چیرهدست بود و پس از شروع جنگ تحمیلی و آشوبهای کردستان برای یاریرساندن به رزمندگان اسلام بارها به جبهه رفت. در آخرین مأموریت هنگامی که در جندالله سپاه بانه خدمت میکرد در حین مأموریت با مین کاشته شده توسط گروهکهای ضدانقلاب برخورد کرد و در یکم مردادماه سال 1363 در محور بانه – سقز به شهادت رسید. پیکر مطهر شهید در زادگاهش به خاک سپرده شد.