بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام به رهبر کبیر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران و با درود فراوان به روان پاک شهدای کربلا و شهدای انقلاب که توانستند راه انبیاء را که همان راه اسلام و قرآن است، ادامه دهند. پدر و مادرم هم اکنون که این نوشته را میخوانید من در میان شما نبوده و فقط یادی از من خواهد بود. پدر و مادر هم اکنون من به جبهه حق علیه باطل میروم تا با کفار و منافقین بجنگم و اگر شهید شدم و خبر شهادت من به شما رسید، امیدوارم که بعد از شهادتم سیاه نپوشید و عزا نگیرید چون شب دامادیام است و خوب میدانی قلب و روحم همیشه پیش معبودی بود که از همه کس به او نزدیکترم و این آرزوی من بود و میخواهم شیرینی و نقل و میوه بدهید و افتخار کنید که برای اسلام و برای مردی به جهاد رفتم که نایب صاحبالزمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و برای حق و حقیقت و با مبارزه با کفار است ... هیچ قطرهای در مقیاس حقیقت در نزد خدا از قطره خونی که در راه خدا ریخته شود، بهتر نیست و من میخواهم که با این قطره خون به عشقم برسم که در راه خداست. مادرم! هر گونه افسردگی و ناراحتی مطمئناً باعث عذاب روح من خواهد شد. خوشحال و امیدوار باش. مادرم! من پسر خوبی برای تو نبودم، امیدوارم که مرا عفو و حلال کنی و چند کلمهای با دوستان و برادران ایمانی و با هر که رابطه داشتهام امید عاجزانه میخواهم که گوش به فرمان امام خمینی(7) باشند.
سیدحسین کاشی.
شهید والامقام سیدحسین کاشی در اولین روز از خردادماه سال 1343 در پرندک زرندیه در خانوادهای مؤمن و متدین، دیده به جهان گشود. روستایی با مردمی ساده و دل و مهربان که چون کوه مقاوم بودند و استوار و چون آب روان زلال و شفاف بودند و نان حلال که از زحمات فراوان به دست میآوردند، زینتبخش سفرههای سادهشان بود. پسری زیبا و دوستداشتنی که روزهای خوش کودکانه و شیطنتهای بچگانهاش را در کوچههای روستا به یادگار گذاشت و نامش را تا ابد بر سردفتر تاریخ ایرانزمین حک کرد.
تا سوم راهنمایی درس خواند و پس از آن ادامه تحصیل نداد. پسری مهربان و دوستداشتنی که خداوند لبخند زیبایی بر لبانش نقاشی کرده بود که به همه میبخشید و هرگز قلبی را به درد نمیآورد. رفتارش نمونه و زبانزد بود و همین او برای همه را گرامی کرده بود. خانواده نسبتاً پر جمعیتی داشت اما با همه اعضای خانوادهاش با مهر و محبت رفتار میکرد. برای پدر و مادر احترام زیادی قائل بود و همیشه سعی میکرد با کردار و رفتارش گوشهای از زحمات آنها را جبران کند.
به نماز و عبادت اهمیت زیادی میداد و معتقد بود در هر کاری اول باید رضای خداوند را در نظر گرفت. کتاب مورد علاقهاش قرآن بود و به خواندن آن علاقه داشت. به مراسمات مذهبی علاقه زیادی داشت و سعی میکرد در مراسمات مذهبی روستا شرکت داشته باشد. به خصوص در مراسم عزاداری محرم شرکت میکرد و امام حسین(A) را الگوی زندگی خود قرار داده بود. به همین دلیل درس ایثار را از ایشان آموخت.
بصیرت دینی خود را از وقایع انقلاب گرفته بود و به امام خمینی(7) علاقه زیادی داشت و معتقد بود که انقلاب ایران به هر قیمتی باید حفظ شود. به محض شروع جنگ تحمیلی قرار خود را از دست داد و برای رفتن به جبهه رهسپار کربلای ایران شد. مردی که غیرت چون خون در رگهایش جاری بود و هرگز نمیتوانست نسبت به خاک کشورش و مال و ناموس مردمش بیتفاوت باشد. بنابراین در طلب آزادی و آبادی ایران قدمهای محکم و استوارش را برداشت و در لباس بسیج به سمت غرب کشور راهی شد. تا به نهایت سعادت دست یابد و به آنچه که شایسته مردان خداست، برسد. به مدت 2 ماه مهمان عاشورائیان ایرانزمین بود و پس از آن در دوازدهم آبان ماه سال 1360 در منطقه مریوان هنگام درگیری با گروهکهای ضدانقلاب بر اثر اصابت ترکش به درجه رفیع شهادت رسید و پیکرش در پرندک به خاک سپرده شد تا نزدیک به پنج سال بعد میزبان برادر شهیدش سید علیاکبر باشد.