بسم الله الرحمن الرحیم
وصیت میکنم:
1 - نماز بخوانید و روزه بگیرید.
2 - به برادر و خواهر و مادرم و پدرم میگویم که در راه اسلام خدمت کنند و نماز جمعه و جماعت شرکت کنند و هر چه امام(قدس سره) میگوید، عمل کنند و با ضدانقلاب و منافقین مبارزه کنند و در شبهای جمعه سر قبر من بیایید و خیرات و فاتحه برای من و برای شهید بهشتی و رجایی و باهنر و دیگر شهیدان بخوانید. 3 - از همه از طرف من حلال خواهی کنید حمید به بچههای همکلاسیام بگو که مرا حلال کنند. در کفنم تربت بگذارید و تلقین را در روی کفنم بنویسید آقای سجادی بر بدنم نماز بخوانند. والسلام.
خدایا تو شاهد باش که من از همه دوستداشتنیهای دنیا گذشتم و به سوی جبهه میروم و اکنون که وصیتنامه مینویسم احتمال شروع عملیات بسیار زیاد است و نمیدانم سرنوشتم چه خواهد شد. آیا زنده به خانهام بر میگردم؟ یا انشاءالله به لقاءالله میپیوندم. تنها آرزوی من شهادت است. در راه خدا و از درگاه او میخواهم که این سعادت را نصیبم بگرداند. آنقدر در جبهه میجنگم تا شهید شوم.
خدایا تو شاهد باش که من تمام حرفهایم زدم و از اعماق قلبم میگویم و اگر تمام بدنم قطعهقطعه شود و رگهایم بریده شود و از بین برود و دوباره زنده شوم. با صدای بلند خواهم گفت:
اللهاکبر اللهاکبر، خمینی(قدس سره) رهبر.
پدر عزیزم و مادر مهربانم و برادران مهربان و خواهران مهربانم برایم زاری نکنید مبادا از یاد خدا غافل شوید. اما برادران مبادا امام(قدس سره) را تنها بگذارید که او حسین(علیه السلام) زمان ماست.
شهید محمد یحیایی در هفدهمین روز از فروردینماه سال 1344 در روستای باغ برآفتاب از توابع شهرستان شازند و در خانوادهای مذهبی و روستایی، دیده به جهان هستی گشود. دوران کودکیاش را با زحمت و تلاش و کار سپری کرد. تا کلاس پنجم ابتدائی به تحصیل پرداخت سپس تحصیل را رها و به کشاورزی پرداخت. کشاورزی کار آبا و اجدادش بود. پدرش هم کشاورزی میکرد و از همین طریق کسب روزی حلال میکرد. محمد هم دوشادوش او فعالیت میکرد و در امرار معاش خانواده سهمی بزرگ را بر عهده داشت.
در محضر خانواده تربیت شد. به اهل خانواده، به اهل محل و روستا و به مردم پیرامونش. کمک میکرد و سعی در برطرف کردن مشکلات دیگران داشت.
در سالهای جنگ که همه جوانان برای دفاع از میهن اسلامی راهی جبهه میشدند او نیز نتوانست بیتفاوت به مسائل کشورش باشد و برای رفتن به جبهه آماده شد. چون زمان خدمت سربازیاش بود به عنوان پاسدار وظیفه جندالله سپاه راهی جبهههای غرب کشور شد و در کردستان خدمتش را آغاز کرد. حدود شش ماه در جبهه حضور داشت تا سرانجام در بیست و چهارم مهرماه سال 1364 در حین مأموریت محور سقز – دیواندره دچار سانحه شد و بر اثر ضربهی مغزی به شهادت رسید. پیکر مطهرش را هم پس از تشییع در زادگاهش به خاک سپردند.