بسم الله الرحمن الرحیم
به نام خداوند بخشنده مهربان
کشته شدن در راه حق آرزوی ماست گرچه دشمن تشنه به خون گلوی ماست
( وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْيَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ ).[1]
هرگز كسانى را كه در راه خدا كشته شدهاند مرده مپندار بلكه زندهاند كه نزد پروردگارشان روزى داده مىشوند.
من حسین قنادی متولد سال 1343 به شماره شناسنامه 9686 صادره از ساوه، نام پدر: تقی، این دستخط را از خود به جای میگذارم تا در موقع نبودن و کشته شدنم برای امت حزبالله فرستاده شود.
ای خدای بزرگ مرا بیامرز و این جان نا قابل را از من قبول کن. ای خدا این اسلام را تا ظهور امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نگهدار. از امت حزبالله میخواهم که پشت امام(قدس سره) را خالی نکنید. امت اسلامی باید بداند که این انقلاب ما شهدای زیاد به دست ما رسیده است. از شما خواهش میکنم که این بار سنگین را بر زمین نگذارید چون در این صورت انقلاب به عقب کشیده میشود و از این امت مسلمان میخواهم در شعارهایشان؛ شعار خدایا خدایا تا انقلاب مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) خمینی(قدس سره) را نگهدار، را فراموش نکنند و دیگر خواهشی که دارم هر کسی این وصیتنامه را خواند و یا شنیدن، برای این حقیر دو رکعت نماز بخواند تا بلکه خدا از عذاب قبر ما بکاهد.
پدر عزیز و مادر عزیزم سلام.
پدر و مادر عزیزم و مهربانم! من در همه عمرم هیچکس را به اندازه شما دوست نداشتهام و ندارم. پدر و مادر خوب و مهربانم! من در طول زندگی جهالتها کردهام و شما را غصهها دادهام. با اینکه شما را از همه چیزهایی که در دنیا هست، بیشتر دوست میدارم ولی خود را موظف میدانم برای دینم و راهم و طریقی که یاد گرفتم و در آن کوشش کردهام و به آن اعتقاد و ایمان دارم، خود را فدا کنم. پدر و مادر جان! هیچ راهی بهتر و سعادتمند و با ارزشمندتر از اسلام نیست. چه شیرین است دادن جان بیارزش ما در راه پر ارزش و با عظمت اسلام. بیایید راه اسلام، راه حق، راه الله میباشد، انتخاب کنید. مادر جان! مادر بهتر از جانم میگویند بهشت زیر پای مادران است ولی من خود بهشت را در قلب تو دیدم و عطوفت و مهربانی تو هر لحظه در شهرهای غربت مرا به گریه وا میدارد و هر چه در شهرهای غربت میگردم، دلتنگیام را برای شما بیشتر احساس میکنم ولی هدفی که دارم مهمتر از این علاقههاست.
در ضمن برای من یک سال نماز و یک ماه و نیم روزه بگیرند و مرا در مزار شهید سید علیاصغر به خاک بسپارید و شبهای جمعه سر قبرم بیایید و یادی هم از این حقیر کنید. دلم میخواهد شما را چندان غمگین نکند و در ازدواج برادرم تأخیری نیندازید. امیدوار موفق و پیروز باشید. راستی از طرف من از تمام فامیلها و همسایهها حلالیت بطلبید. والسلام، حسین قنادی.
1. سوره آل عمران، 169.
شهید حسن قنادی در بیستم آذرماه 1343 در خانوادهای مذهبی در شهر ساوه به دنیا آمد و از همان دوران کودکی گوشت و خونش با ارادت به ائمه اطهار(علیهم السلام) آمیخته شد و عشق به اهلبیت(علیهم السلام) علیالخصوص سالار شهیدان حسین بن علی(علیهما السلام) در وجودش ریشه زد. تحصیلات ابتدایی را در دبستان چهارم آبان سابق (سوم شعبان) گذراند و تحصیلات راهنماییاش را در مدرسه راهنمایی ابوذر پشت سر گذاشت. در دوران راهنمایی بود که انقلاب اسلامی ایران به اوج خود رسید. او همراه برادران و دوستانش به انقلابیون پیوست و با نوشتن بر دیوارها و حضور در راهپیماییها به روند انقلاب کمک میکرد و پس از آن نیز با پیوستن به بسیج به حفظ و حراست از دستآوردهای انقلاب اسلامی پرداخت.
تحصیلات دوران متوسطه را در دبیرستان ۱۷ شهریور گذراند و تا سال دوم رشته اقتصاد ادامه تحصیل داد. در همین زمان نیز زمزمههای به جبهه رفتن وی آغاز شد. ابتدا به دلیل نوجوانی با مخالفتهای خانواده رو به رو شد. اصرار وی از یک طرف و مخالفت خانواده به خصوص پدر از طرف دیگر باعث شد که پدرش به وی قول دهد که اگر به عضویت سپاه درآید میتواند به جبهههای نبرد حق علیه باطل اعزام گردد و به این ترتیب شهید به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درآمد و به عنوان پاسدار رسمی مشغول انجام وظیفه شد.
پس از شهادت پسر خالهاش شهید اقبال، شعله عشق به شهادت در وجودش زبانه کشید و بالاخره رضایت پدر و مادر را کسب کرد زیرا او معتقد بود که اجر شهادت بدون رضایت پدر و مادر از بین میرود. او در گردان ثارالله(علیه السلام) از تیپ 147 علی بن ابیطالب(علیهما السلام) خدمت میکرد و هنوز چند روزی از جبهه رفتن وی نگذشته بود که در عملیات رمضان در سی و یکم تیرماه 1361 در پاسگاه زید عراق به شهادت رسید و به دیدار معبود شتافت. پیکر مطهر شهید در زادگاهش به خاک سپرده شد.