فرزند دوم خانوادهی کوچکی بود. بر خلاف شهرت و فامیلیای که داشت، انسان بزرگ و وارستهای بود و در ذهن مردم به عنوان جوانی رعنا و دوستداشتنی، با ادب و آراستگی اخلاقی، ماندگار شده بود. پدرش در شرکت نفت کار میکرد و به همین دلیل او در سال 1346 در شهر تهران، دیده به جهان هستی گشود. پدرش زندگی سادهای داشت و سعی میکرد تا برای خانوادهاش زندگی در سایهی امنیت و آسایش بسازد.
در هفت سالگی به مدرسه رفت و با جدیت درس خواند و به مقطع راهنمایی پای گذاشت. دوستان و همکلاسیها و معلمانش از اخلاق و رفتار و شیوهی درس خواندن او یاد میکنند و میگویند او مهربان و دوستداشتنی بود و کاری نمیکرد که کسی از او ناراضی باشد. در سال اول دبیرستان در حال تحصیل بود که با اذن پدر داوطلبانه عازم جبهه شد و پس از پایان اولین مأموریت برای مرحله بعد با تغییر عضویت لباس سربازی پوشید.
غلامحسین هدفی بزرگ در سر داشت و باید به سمت نور و روشنایی میرفت و اولین کار دل کندن بود از تمام تعلقات دنیایی و دل بستن به خدایی که او را به سمت خویش دعوت کرده بود. پاسدار وظیفه تیپ 44 قمر سپاه رفت نزدیک به دو سال در مناطق عملیاتی جنوب کشور جانفشانی کرد تا سرانجام در بیست و چهارم بهمنماه سال 1364 در منطقه فاو عراق، در حین عملیات والفجر 8 به شهادت رسید. پیکر مطهرش را پس از تشییع در گلزار شهدای اراک به خاک سپردند.