بسم الله الرحمن الرحیم
( وَلَا تَقُولُوا لِمَنْ يُقْتَلُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتٌ بَلْ أَحْيَاءٌ وَلَكِنْ لَا تَشْعُرُونَ ).[1]
و كسانى را كه در راه خدا كشته مىشوند مرده نخوانيد بلكه زندهاند ولى شما نمیدانید.
با نام الله، چند کلمه به عنوان وصیتنامه بر روی این کاغذ بیان میکنم. وصیت من این است که ای امت مسلمان پیرو ولایتفقیه باشید و سخن ولیفقیه را مو به مو اجرا نمایید چون راهی به جز این راه پر افتخار نیست و این خط مشی ما مسلمین جهان است. مبارزه کنید با کفر و نفاق انشاءالله پیروزی از آن ماست و این پیروزی را در آغوش خواهیم گرفت و اگر استقامت به خرج بدهیم و راهمان را که همان راه شهیدان است، ادامه بدهیم بدون شک پیروزیم.
پیام من به امت مسلمان همیشه در صحنه این است که در زمان غیبت، اطاعت از ولایتفقیه داشته باشید و ما در راه خدا مبارزه میکنیم و مبارزه ما شکست ندارد. مرحله آخر شهادت که خود بزرگترین افتخار است چون همه باید بمیریم و چه بهتر در راه خدا بمیریم که بهترین راه و پر افتخارترین راه است که چون امام حسین(علیه السلام) فرمود: من مرگ با عزت را بهتر میدانم تا زندگی در زیر بار ذلت و تو ای پدر و مادرم ممنونم، شما زحمت برای من زیاد کشیدهاید و حق زیادی بر گردن من دارید، امیدوارم مرا حلال کنید و چون زینب(علیها السلام) پیامآور باشید.
از برادران خود میخواهم که سلاح از دست افتاده مرا بردارند و به جبهه بشتابند و راه مرا و دیگر شهیدان را ادامه بدهند و به ندای حسین(علیه السلام) زمان پیر جماران لبیک بگویند چون اسلام امروز در مقابل تمامی کفر قرار گرفته است. والسلام.
1. سوره بقره، 154.
شهید جلیل همتی در یکم آذرماه سال 1346 از اهالی روستای گوار در تهران و خانوادهای مذهبی چشم به جهان گشوده است. پس از طی ایام کودکی و نوجوانی رفتارهای پسندیده و شایستهای از قبیل کمک به دیگران مهربانی و دلسوزی با افراد خانواده داشته و در حین تحصیل ضمن کسب علم و دانش در بسیج دانشآموزی مدرسه نیز شرکت و حضور فعال داشته است. او از نظر اعتقادی بسیار با تقوا و به نماز اول وقت و جماعت پایبند بود. از سال دوم راهنمایی با بسیج همکاری میکرد و پس از مدتی در سپاه پاسداران مشغول به خدمت شد. وی در آموزشهای نظامی شرکت فعال داشت و پس از مدتی به جهت برجستگی در آموزش به عنوان مربی آموزش نظامی انتخاب مدتها از عمر با برکت خویش را صرف خدمت و آموزش بسیج کرد.
او همزمان با آموزش چند مرحله به جبهه اعزام شد و در آخرین اعزام هنگامی که به عنوان فرمانده دسته در گردان قمر بنیهاشم(علیه السلام) در لشکر 17 علی بن ابیطالب(علیهما السلام) در عملیات کربلای 5 شرکت کرده بود در دهم بهمنماه سال 1365 در جزیره عجیراویه شلمچه بر اثر اصابت گلوله به شهادت رسید. پیکر مطهر شهید در گلزار شهدای شهر اراک به خاک سپرده شد.
لحظههای عروج:
حدود 18 روز از آغاز عملیات کربلای 5 میگذشت که ما در قالب گردان قمر بنیهاشم(علیه السلام) وارد منطقه شلمچه شدیم. این گردان مأموریت داشت تا در خط پدافندی لشکر 17 علی بن ابیطالب(علیهما السلام) جایگزین گردان روحالله(قدس سره) (بچههای خمین) شود. محل مأموریت و استقرار ما بعد از شهرک دوعیجی، دقیقاً بعد از پیچ مرگ و در تقاطع پل اروند صغیر و جزیره ام الطویله بود. این محدوده به نام باغ رضوان معروف بود. روز هشتم بهمنماه 1365 حدود ساعت 5 - 6 عصر به خط دوم لشکر رسیدیم. آتش دشمن خیلی سنگین بود از این رو مجبور شدیم بخشی از نیروهای گردان را در خط دوم مستقر کنیم و بخش دیگری را از وسط نخلستان باغ رضوان به خط مقدم برسانیم.
خط پدافندی عبارت از یک دژ بلند بود که در سمت چپ و به طرف اروند صغیر این دژ قطع شده و به یک کانال که آب داخل آن بود تبدیل میشد. در انتهای کانال یک پل بود که اهمیت زیادی داشت. و حفاظت از آن نیز به عهده گردان ما بود. این محل از حساسیت ویژهای برخوردار بود. چون از دو طرف در دید و تیر عراقیها بود و از طرف دیگر جان پناه قابل توجهی هم نداشت. بچهها مجبور بودند از داخل کانال آن هم به صورت خمیده تردد کنند. به محض این که سر کسی از لبه کانال بالاتر میآمد قناسهچیهای دشمن شلیک میکردند.
دومین روز استقرار گردان قمر بنیهاشم(علیه السلام) در باغ رضوان هنگامی که هوا تاریک شده بود، من تصمیم گرفتم تا یک سرکشی از کانال و پل داشته باشم. به کانال که رسیدم برادر جلیل همتی را دیدم ایشان فرمانده دسته بود و در آن محدوده مستقر بود. هنگام حرکت در کانال به او گفتم سرت را پایین بیاور، تکتیراندازهای عراقی میزنند. در همین حال و هوا بودیم که جلیل از ناحیه سر مورد اصابت تیر قرار گرفت و به شهادت رسید.