بسمالله الرحمن الرحیم
(وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْيَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ).[1]
هرگز كسانى را كه در راه خدا كشته شده اند مرده مپندار بلكه زندهاند كه نزد پروردگارشان روزى داده مىشوند.
خدا را سپاس میگویم که به من منت نهاد و این سعادت را نصیبم کرد که بتوانم با خلوص نیت و آگاهی قدمی بردارم و شما پدر و مادر گرامی و خانواده عزیزم و اقوام و بستگان بدانید که من با احساس مسئولیتی که نسبت به اسلام و دینم داشتم، احساس کردم که اکنون سلام احتیاج به کمک و یاری دارد، و با این انگیزه حاضر شدم که پای در چکمه کنم و استوار و مقاوم راهی را که حسین(علیه السلام) انتخاب کرد که همان خط سرخ شهادت است، من نیز انتخابگر این راه باشم و شما بستگان و کسانی که این پیام من به گوشش میرسد میخواهم این خط که خط آل محمد(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) است همواره پشتیبانی و دفاع کنید. دیگر سفارشم این است که تا میتوانید و توان دارید از اسلام و روحانیت و خط ولایتفقیه طرفداری و پشتیبانی کنید. پدر و مادر عزیزم که در شهادت من بسیار صبور و بردبار باشید چرا که خداوند در قرآن میفرماید: (وَاللَّهُ يُحِبُّ الصَّابِرِينَ ).[2] (خدا صبر کنندگان را دوست میدارد.) و خواهشم این است که در عزایم زیاد از حد گریه نکنید. نمیگویم هیچ گریه نکنید، بلکه میگویم کم بگریید چرا که من راهم را شناختم و آگاهانه انتخاب کردم. اگر در عزایم میگیرید، سعی کنید برای تبلیغ در راه اسلام باشد و دیگر خواهشم این است که لباس سیاه نپوشید چرا که خط من خط سرخ شهادت است ... سنگر مرا پر کنید که راه حق و حقیقت این است و اولیاء و بزرگان دین فقط به خاطر حق و حقیقت و اسلام محمدی(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) شهید شدند. از شما میخواهم که همیشه برای طول عمر امام(قدس سره) و پیروزی اسلام بر کفر جهانی دعا کنید. خدایا شهادت میدهم که جز تو خدایی نیست و مرگ و زندگی در دست توست و تو که خالق همه جهانیانی و بازگشت همه به سوی تو میباشد و شهادت میدهم که پیامبران را برای هدایت انسانها فرستادی تا مردم را به راهی راست که همان صراط مستقیم توست، هدایت کنند و شهادت میدهم که محمد(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) آخرین پیامبران بنده فرستاده توست و شهادت میدهم که علی بن ابیطالب(علیهما السلام) و یازده فرزند معصومش خلیفه بعد از پیغمبر و حجت خدا در روی زمیناند.
1. سوره آل عمران، 169.
2. سوره آل عمران، 146.
شهید محمد کندی داینی در اولین روز از شهریورماه سال 1335 در خانوادهای مذهبی و متدین در روستای دائن از توابع شهرستان اراک پا به عرصه وجود نهاد. خندههای کودکانهاش از ابتدای کودکی، نشان از خلق خوش و گشادهرویی وی داشت. او پسری بود، دلسوز و مهربان. پس از آن که در حد خواندن و نوشتن سواد آموخت مدتی در روستا و سپس در شهر اراک شروع به کار کرد. پس از پایان خدمت مقدس سربازی در یک مغازه پوشاک فروشنده بود.
او در سال 1354 به جرگه متأهلین پیوست و ثمره ازدواجش یک پسر و دو دختر بود. از روزهای نخست جنگ تحمیلی تمایل داشت در مناطق جنگی حضور یابد اما وجود سه کودک خردسال و بیماری قلبی همسرش حضورش را در مناطق جنگی به تأخیر انداخت.
در سال 1361 در مشورت با همسرش او و فرزندانش را به خدا سپرد و برای پاسداری از تمام فرزندان این سرزمین عازم جبهه شد. او جوانمردی بود که تنها به خود و خانوادهاش نمیاندیشید و امنیت را برای تمام مردم ایران میخواست. محمد بسیجی گردان امام رضا(علیه السلام) در لشکر 17 علی بن ابیطالب(علیهما السلام) بود که در یازدهم آبان ماه سال 1361 در منطقه موسیان در عملیات محرم به شهادت رسید. پیکر مطهر شهید در زادگاهش به خاک سپرده شد.