شهید حسن یوسفی در یکم مردادماه سال 1345 در یک خانواده مذهبی در روستای خنجین از توابع شهرستان فراهان به دنیا آمد. او را حسن نام نهادند و الحق که این نام، برازنده او و صفات او بود. کودکی جذاب و دوستداشتنی بود. اطرافیان علاقه به خصوصی نسبت به او داشتند و او نیز در هر سن و سالی نسبت به موقعیتش شخصیت برجستهای داشت. وقتی طفل خردسالی بیش نبود، کمکحال پدر و مادر بود. وقتی راهی مدرسه شد، پنج سال ابتدایی، سه سال دوره راهنمایی و یک سال از دوره متوسطه و دو سال و اندی در حوزه علمیه تحصیل نمود. از نظر درسی، اخلاقی، عبادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی و ... ممتاز بود. در اوایل پیروزی انقلاب، نوجوانی بیش نبود ولی معلمین مدرسه، جهادگران جهاد سازندگی و حتی پرسنل درمانگاه آن روزهای روستا او را میشناختند، و به دلیل فعالیتهایی که انجام میداد شدیداً به او علاقهمند شدند. از همان اوایل پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی با سپاه و جهاد و مدرسه و حتی درمانگاه بهطور مستمر در ارتباط فرهنگی بود، بسیار زحمت میکشید و حتی مسئولیت اداره کتابخانه عمومی خنجین را بر عهده داشت. گاهی اتفاق میافتاد که در هفته چندین شبانهروز خانه نمیآمد. در کنار این فعالیتها به درس و مشق شدیداً علاقه داشت و همیشه با نمرات عالی قبول میشد و چند بار از سوی اداره آموزش و پرورش وفس مورد تشویق قرار گرفت.
به حضرت امام(قدس سره) علاقه شدیدی داشت. به مطالعه کتب غیر درسی واقعاً علاقهمند بود. قبل از این که به سن تکلیف برسد، نماز میخواند و روزه میگرفت و به مسجد و نماز جماعت بسیار علاقهمند بود. برای ارشاد و راهنمایی افراد، اهمیت فراوانی قائل میشد و با وجود سن کم، خیلی مواقع روستائیان را در مسجد جمع میکرد و برای آنها سخنرانی میکرد. به خاطر بیتکلف بودنش مردم او را دوست داشتند. با وجود این که در دروس دبیرستانی در سال اول بسیار موفق بود و با نبود امکانات و محرومیت روستا با نمرات عالی در رشته تجربی قبول شد، اما روح متلاطمش آرامش را در آن نیافت و شدیداً به دروس حوزوی علاقهمند شد؛ تا این که بار سفر را بست و راهی حوزه علمیه المهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) اراک شده و در آنجا مشغول به تحصیل شد. در مدت تحصیلش و حوزه علمیه بیش از پیش به حضرت امام خمینی(قدس سره) و مقام ولایتفقیه دل باخت. در این راستا به مطالعه کتب مختلف در این زمینه اقدام نمود و بعد از شهادتش این گنجینه با ارزش را به یادگار گذاشت. از مدت تحصیل در حوزه و چند سال قبل از آن ارتباط تنگاتنگی با نهادهای انقلاب بهخصوص جهاد و سپاه داشت و همچنین فعالیتهای تبلیغی و ارشادی آنها را عهده گرفت. در کنار تحصیل در حوزه علمیه و کسب معنویات الهی از جبهه و جنگ هم غافل نشد و بارها به جبهههای نور علیه ظلمت شتافت و در کنار رزمندگان اسلام به ادای دین و وظیفه پرداخت.
سرانجام این اسوه اخلاق و عبادت و این جان خسته از زندان خاکی تن، تاب دوری معشوق و معبود را از دست داد و روح بلندش، از کلاس درس به مکتب شهادت و از بین خلق به میان بهترین بندگان خدا و از خانه خدا به مسلخ عشق رهنمون شد. او از سوی سازمان تبلیغات اسلامی به جبهه اعزام شد و به عنوان مبلغ دینی در لشکر 17 علی بن ابیطالب(علیهما السلام) در جبهه حضور داشت که در بیست و یکم بهمنماه سال 1364 در عملیات والفجر 8 در حالی که ترکش گلوله توپ به پهلویش اصابت کرد و در حالت سجده در برابر خداوند هستیبخش در طبق اخلاص نهاد و در حالی که سجدهگاهش به خون سرخش مزین شده بود، به سوی معشوق پرکشید. پیکر مطهر شهید را در زادگاهش به خاک سپردند.