بسمهتعالی
قال رسولالله(صلیاللهعلیهوآلهوسلم):إنّ لِقَتلِ الحُسينِ حَرارَةً في قُلوبِ المُؤمِنينَ لاتَبرُدُ اَبَداً.[1]
با سلام و درود بیکران بر خمینی(7) رهبر مستضعفان، این حسین(A) زمان که همچون حسین(A) وارد در جلوی یزیدیان زمان ایستاده و با آگاهیها خود مشتی محکمی بر دهان ابرقدرتها میزنند و نیز با رهنمودهای خود ملت شهیدپرور را راهنمایی میکند. این امام(7) عزیز که ما را از خواب غفلت بیدار کرد و به ما زندگی کردن را نشان داد و کشور عزیز ما را از هر گونه قید و بند آزاد کرد و با درود به روان شهدا، آن انسانهای پاک که با خون خود درخت انقلاب را آبیاری کردند و این انقلاب را همچنان پایدار نگه داشتند و با درود و سلام بر تمامی امت شهیدپرور، این امت قهرمان، این امت یار امام(7) و رزمندگان که اینگونه از عزیزان خود میگذرند تا اسلام پایدار بماند. من از شما امت شهیدپرور میخواهم که همچنان به جبههها کمک کنید. نکند که خسته شوید و از جوانان میخواهم که پشتیبان امام(7) و رزمندگان باشند و از آنان میخواهم که بعد از شهادت من، اسلحهام را بردارند و به قلب دشمن زبون یورش برند. در راه خدا زندگی چه ارزشی دارد و ما از سوی او آمدهایم و به سوی او بر میگردیم و چه خوب است که مرگ ما توأم با شهادت باشد. شما جوانان باید راه سرخ حسینی(A) را ادامه دهید، همان حسین(A) عزیز که جان خود و بهترین کسان خود را در راه اسلام داد و همچنین خانواده عزیز او را اسیر کردند و همچنین خدمت پدر و مادرم عزیز این والدین قهرمان و صبور از راه دور سلام عرض میکنم پدر و مادر! شاید من در زندگی برای شما کاری انجام ندادم بلکه شما را اذیت نیز کردم، میدانم که مرا میبخشید ولی من از شما طلب بخشش میکنم. من چیزی برای گفتن ندارم ولی از شما میخواهم که بعد از شهادتم هرگز ناراحت نباشید و گریه نکنید و همچنان و استوار باشید چون شهادت بهترین و بالاترین مقام است که یک مسلمان به آن میرسد و شما باید خوشحال باشید که یک چنین فرزندی بزرگ کردهاید و در راه خدا دادهاید. من یک امانتی بودم نزد شما، میدانم که خون من ارزشی ندارد ولی امیدوارم که همین خون بتواند یک کاری برای این انقلاب کرده باشد و از خداوند متعال خواستارم که به شما صبر دهد و همچنین از خواهران و برادران خود میخواهم که در شهادت من ناراحت نباشند و استوار و پایدار باشند و با مشت بر دهان منافقین بزنند و همچنین پیام من به برادرانم این است که نگذارند اسلحه من بر زمین بیفتد.
از مردم و از کسانی که از دست من ناراضی هستند و من آنها را اذیت کردم، امیدوارم که مرا ببخشند.
والسلام علیکم و رحمهالله.
خدایا خدایا تا انقلاب مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) خمینی(7) را نگهدار.
1/8/1361.
1. جامعاحاديث الشيعه، 12، ص ٥٥٦.
او از مکتب کربلا درس عزت و بزرگمردی گرفته بود. خوب میدانست که در این راه باید از جان شیرین گذشت تا به وصال معشوق درآمد. خوب میدانست در راه رسیدن به حضرت دوست باید بال و پر سوزاند. او راه سعادت را برگزیده بود و در این راه از هیچ تلاشی کوتاهی نمیکرد. او درس عزت و جوانمردی را از معلم بزرگ کربلا امام حسین(A) گرفته بود و درسهایی که آموخته بود، به خوبی در کربلای ایران اجرا کرد. او عشق را به تصویر کشید و ایثار را معنا کرد و به تمام جهان ثابت کرد که همچون مرادش امام حسین(A) مرگ با عزت را به زندگی با ذلت ترجیح میدهد اما از ارزشهایش کوتاه نخواهد آمد.
شهید والامقام ایوب کاظمی شیرمردی دلاور که در زمان جنگ تحمیلی جان شیرین خود را فدا کرد تا از جان و مال و ناموس مردم سرزمینش دفاع کند. او در اولین روز از بهار سال 1342 همزمان با شکفتن شکوفههای بهاری بر شاخههای درختان زیبا در روستای سرکوبه از توابع شهرستان خمین در استان مرکزی، دیده به جهان گشود. در خانوادهای مؤمن و متدین و معتقد به دین مبین اسلام که مهربانی و محبت بین اعضایش جریان داشت، دیده به جهان گشود. روزهای زیبای کودکیاش را در کنار اعضای پر مهر خانواده پشت سر گذاشت و در سن هفتسالگی وارد دبستان شد. باهوش بود و به درس خواندن علاقه زیادی داشت. دوران ابتدایی را با موفقیت سپری کرد و به مقطع راهنمایی رفت اما به خاطر کمبود امکانات تحصیلی و مناسب نبودن شرایط نتوانست ادامه تحصیل بدهد و پس از اینکه سال اول راهنمایی را پشت سر گذاشت، ترک تحصیل کرد. پس از فراغت از تحصیل به عنوان کارگر ساختمانی و بنا مشغول به کار شد.
شیرمردی مهربان و مؤمن که در شرایط جنگ تحمیلی در لباس مقدس بسیج برای دفاع از میهن اسلامی به جبهههای نبرد پیوست و نزدیک به چهار ماه در مقابل دشمن مقاومت کرد. او معاون فرمانده دسته در گردان روحالله(قدس سره) از تیپ 17 علی بن ابیطالب(علیهما السلام) بود که در سیزدهم آبان ماه سال 1361 و سرانجام در منطقه موسیان در عملیات محرم با اصابت ترکش به درجه رفیع شهادت نائل آمد. پیکر مطهر شهید در زادگاهش به خاک سپرده شد.