مردم این سرزمین از ظلم و ستم خسته شده بودند آنها از تمام مسائل و مشکلات حکومت ستمشاهی به ستوه آمده بودند و دیگر تاب و توان تحمل این مشکلات را نداشتند. زندگی برای مردم این سرزمین به قدری مشکل شده بود که کمکم صدای مردم این سرزمین از گوشه و کنار شهرها به گوش میرسید و زمزمههایی مبنی بر انقلاب بود. آنها تصمیم خود را گرفته بودند باید یک دل و یک صدا در مقابل این ظلم و جور ایستادگی میکردند. پس با مشتهای گره کرده و با نیروی ایمان به خیابانها ریختند و هم صدا براندازی حکومت ستمشاهی را خواستار شدند. مردمی که خوب میدانستند این راه رفتنی است پس همه باید دست به دست هم بدهند. اما عدهای در ظلمت و نا امیدی ماندند و این تغییر را نمیپذیرفتند نه تنها نمیپذیرفتند بلکه با مردم این سرزمین به دشمنی برخاستند و عده زیادی از جوانان بیدار این مملکت را به کام مرگ کشاندند.
شهید والامقام حسین یوسفی دلاورمردی بیداردل و شیردلی که جوانمردی و ایثار را به تصویر کشید و آن را معنی کرد او در اولین روز از خردادماه سال 1337 در روستای زیبای شهکوبه از توابع شهرستان خمین، دیده به جهان گشود. در خانوادهای مؤمن و متدین متولد شد. تا سال سوم راهنمایی درس خواند و موفق به اخذ مدرک سیکل شد.
پس از اینکه از درس خواندن فارغ شد به طور دائم در کارهای کشاورزی یاریرسان پدر شد. موعد سربازیاش که شد در روزهای انقلاب به عنوان سرباز لشکر 28 کردستان عازم غرب کشور شد. حسین در نوروز سال 1358 هنگام درگیری با گروهکهای ضدانقلاب در پادگان سنندج بر اثر اصابت گلوله به شهادت رسید. پیکر مطهر شهید در روستای رباط مراد به خاک سپرده شد.