شهید حسینعلی یوسفی در اول اسفندماه ۱۳۱۶ در قریه (چهرقان) از توابع شهرستان کمیجان، دیده به جهان گشود. او در محرومیت خانواده سهیم بود، از این رو میسر نشد که به تحصیل بپردازد و علم و دانش بیندوزد، ولی در حد توان خود و خانواده به مکتبی که در روستایشان بود رفت و تا اندازهای با خواندن قرآن آشنایی پیدا کرد ولی سرپنجه بیرحم فقر، در این روزنه امید نیز چنگ انداخت و مانع از این شد که بتواند مکتب را ادامه دهد.
آشنایی او با افکار حضرت امام(قدس سره) به سالهایی بر میگشت که او گاه و بی گاه برای امرار معاش به قم میآمد. در همان سالهای ملتهب ۴۱ - ۴۲ که قیام خونین پانزده خرداد و تبعید امام(قدس سره) را در برداشت. سالها گذشت و حسین نیز به این امید که امام(قدس سره) بازگردد و حکومت اسلام را در مملکت خزان شده و مظلوم ایران بر پا کند لحظهشماری میکرد؛ حکومتی که به حکومت جهانی حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) پیوند میخورد.
سال ۱۳۵۴ بود که او با خانوادهاش به شهر قم مهاجرت کرد. او با آمدن به شهر قم، کشاورزی را کنار گذاشت و به شغل فروش و تعمیر قالی و قالیچه مشغول شد. کسب و کار و وظیفه تأمین مخارج خانواده باعث نشد تا حسین از فعالیتهای اسلامی و انقلابی غافل شود تا جایی که در کوران اوجگیری مبارزات مردمی علیه رژیم ظالم شاه به صف اعتصابکنندگان پیوست و کار خود را نیز تعطیل کرد.
آنچه که انگیزه او را برای مبارزه و مقاومت، بیش از پیش تقویت میکرد، تبعیض طبقاتی بود که در میان مردم به چشم میخورد. او که این تبعیضها را میدید قلبش از این ظلمها و نارواییها به درد میآمد. او فعالیت خود را با شرکت در تظاهرات و سخنرانیها و سر دادن شعار علیه رژیم شاه ابراز میکرد.
اینگونه بود که حسین، بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی روی آورد تا به عنوان یک سپاهی به حمایت و دفاع از انقلاب و میهن اسلامی بپردازد، ولی چون بیش از چهل سال داشت، نتوانست به عضویت سپاه در آید، اما نپذیرفتن او در سپاه مانع از ادامه خدمتگزاری وی نسبت به انقلاب نشد.
جنگ تحمیلی سایه شوم خود را بر مملکت گسترانیده بود. حسین نیز متلاطم و شوریده، متقاضی اعزام به جبهه شد ولی بازهم به دلیل سن بالایی که داشت با اعزام او موافقت نکردند و او ناگزیر از ماندن در قم شد اما هنگامی که شنید بر همه کسانی که آموزش نظامی دیدهاند، واجب است که به جبهه بروند درنگ را جایز ندانست و به هر شکلی که بود راهی جبهه شد؛ جبههای که ماهها حسرت آن را بر دل داشت و امید رفتن به آنجا در سر میپروراند. او در تاریخ ۱/۳/۱۳۶۰ به منطقه دارخوین اعزام شد. حسین به عنوان تکتیرانداز در عملیات فرمانده کل قوا شرکت داشت و سرانجام به آرزوی دیرین خود رسید و تاج پر افتخار شهادت را بر سر نهاد.
او بیست و یک روز پس از تاریخ اعزامش، یعنی در ۲1 خرداد سال ۱۳۶۰ به درجه رفیع شهادت نائل آمد ولی جسد مطهرش پس از چهار ماه، طی یک حمله و پیشروی به دست نیروهای اسلام افتاد. پیکر پاک و نورانی این شهید بزرگوار، پس از انتقال به قم تشییع و در گلستان شیخان به خاک سپرده شد.[1]
1. یادنامه شهدای سال اول دفاع مقدس قم، ص ۲۵۹.