استان مرکزی هم مانند دیگر استانهای ایرانزمین در زمان انقلاب و جنگ دین خود را ادا کرد و جوانان بسیاری را در راه آزادی و آبادی و سربلندی ایرانزمین از دست داد. در میان این جوانان زنان و مردان و پیران و کودکانی بودند که فدای خصم و ناجوانمردی دشمن بعثی شدند. دشمنی که وقتی در مقابل جوانان شیردل میهن کوچک میشد بمبهایش را بر سر مردم بیدفاع میریخت و باعث شهادت بسیاری از مردم میشد.
بانوی شهید، خدیجه یوسفی در سال 1303 در شهرستان زیبای خمین دیده به جهان گشود. هرگز پایش را به مدرسه نگذاشت چراکه شرایط آن زمان برای درس خواندن مناسب نبود اما با این حال راهنمای خوبی برای اعضای خانواده شد. او از همان کودکی در امور خانوادگی سهیم بود و تلاش میکرد تا مسئولیتهایی را در خانه به عهده بگیرد و یاریرسان پدر و مادر باشد. زمانی که بسیار جوان بود ازدواج کرد و پا به زندگی مشترک خود گذاشت و پس از مدتی لطف خداوند شامل حالش شد و طعم شیرین مادر بودن را چشید و مادر پنج پسر شد.
شهید خدیجه یوسفی مادری گرانقدر و مهربان که مهر و محبت در وجودش موج میزد. زنی شیردل که برای آسایش و آرامش خانوادهاش بسیار تلاش میکرد. او همسری مهربان و رئوف بود که در تمام مراحل زندگی به همسرش کمک میکرد و همراه و یاور او بود. مادری دلسوز که فرزندانش را به نیکی و خوبی تربیت میکرد و در تربیت اخلاقی و دینی آنها کم نمیگذشت.
همواره برای سعادت و سربلندی رزمندگان اسلام دعا میکرد و از خدا میخواست تا از دسته عشاق ایران جا نماند. آرزویش برآورده شد و این مادر مهربان در هفتم بهمنماه سال 1365 در بمباران هوایی خمین در کنار فرزندش - فضلالله - به درجه رفیع شهادت نائل آمد و پیکر مطهرش در گلزار شهدای همان شهر به خاک سپرده شد.