بسم الله الرحمن الرحیم
ملتی که شهادت دارد اسارت ندارد.[1]
( يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ * ارْجِعِي إِلَى رَبِّكِ رَاضِيَةً مَرْضِيَّةً * فَادْخُلِي فِي عِبَادِي * وَادْخُلِي جَنَّتِي ).[2]
با درود و سلام به پیامبران الهی و امامان معصوم(علیهم السلام) و رهبر عزیز انقلاب و شما ملت شهیدپرور و خانواده محترم شهدا. همانطور که قرآن کریم میفرماید: ای صاحب نفس مطمئنه و دل آرام، بیا به نزد پروردگارت که تو خوشنودی و میگوید: امروز به حضور پروردگارت باز آی که تو خوشنودی و میگوید: باز آی و به صف بندگان من بپیوند و به بهشت من وارد شو که من از دست تو راضی هستم. و خوش به حال کسی که خدا از او راضی باشد. عزیزانم! زمانی این آیه شریفه قرآن شامل حال ما میشود که آنچه قرآن گفته و احادیث گفته، عمل کنیم و از آنچه که نهی کردهاند، دوری کنیم و آن وقت خدا میگوید: بندهام، راضی هستم از تو و میگوید: بندهام، به خاطر این که آنچه گفتهام، عمل کردی و آنچه نهی کردهام، دوری کردی و الان موقع پاداش تو است و پاداش تو را هیچکس نمیداند به جز خودم.
( عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ )[3] ... زمانی ما به این درجه میرسیم که از دنیا جدا شویم و آنچه که از مال و جاه داریم، در راه خدا بدهیم. مگر ما چقدر در دنیا میخواهیم عمر کنیم. فوق آخرش باید رفت. هر چه قدر که عمر کنیم، باید رفت و اگر میلیونها ثروت داشته باشیم، باید رها کنیم و برویم. سعی کنید اگر میخواهید از این دنیا دل بکنید، باید دل به مال و ثروت خوش نکنید. سعی کنید دل را به خدا خوش کنید و دل را به قرآن خوش کنید. با خدا مناجات کنید و این صورت را به خاک بگذارید و با رب خود سخن بگویید، همانطور که علی(علیه السلام) میگفت: ای دنیا، علی(علیه السلام) تو را سه طلاقه کرده و بیایید واقعاً دنیا را سه طلاقه کنید. زمانی که انسان چنین شد، خدا میگوید: بندهام، من عاشق تو شدهام و معلوم است هر کسی که عاشق کسی بشود دیگر نمیگذارد که ناراحتی بکشد. حتماً جای خوبی برای او در نظر گرفته است. برادران عزیزانم، باید عاشق دنبال معشوق برود. آخر چه طور میشود عاشق دنبال معشوق نرود و بتواند به جایی برسد.
امروز میدانید که حکومت الله در جامعه برقرار است به رهبری قائد بزرگ، حضرت امام خمینی(قدس سره). میبینید آنهایی که یک روح خدایی دارند با این حکومت الله موافق هستند و آنهایی که سر و کار با قرآن و عترت و احادیث اهلبیت(علیهم السلام) دارند، موافق هستند. چون یک قلبی دارند که نور خدا در آن قلب حاکم است؛ ولی عدهای که یک قلب سیاه دارند و جهنم منتظر آنها است، مخالف هستند. هر کس از این انقلاب و امام(قدس سره) جدا شود، سرنوشت آن جهنم است و دوزخ و هر کسی با امام(قدس سره) و این انقلاب باشد، جایش (عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ)[4] است و در بهشت عدن و رضوان. این انقلاب راه نجات است و راه صراط مستقیم که راه خدا است.
1. امام خمینی(قدس سره).
2. سوره فجر، آیات 27 الی 30.
3. سوره آل عمران، 169.
1. سوره آل عمران، 169.
شهید سلمان قنبری فرزند علی در یکی از روزهای خوب خداوند در سال 1347 در خانوادهای مذهبی در روستای زیبا و سرسبز اکبرآباد از توابع شهرستان شازند متولد شد. در 6 سالگی شروع به تحصیل کرد. با وجود علاقه زیاد به تحصیل به خاطر مشکلات فراوان و نبودن مدرسه تا کلاس پنجم به تحصیل خود ادامه داد و پس از آن در مزرعه کشاورزی میکرد. از نوجوانی به فراگیری حرفه جوشکاری و فنرسازی مشغول شد.
در سال دوم جنگ تحمیلی در حالی که نوجوانی پانزدهساله بود، به عنوان بسیجی به جبهه اعزام شد و نزدیک به دو سال مداوم در مناطق جنگی غرب و جنوب خدمت کرد. پس از آن به عنوان پاسدار افتخاری به عضویت سپاه درآمد و با پوشیدن لباس سبز پاسداری مجدداً عازم جبهه شد.
اخلاق بسیار خوب، روحیهای شاد و مهربانی فراوان از ویژگیهای بارز سلمان بود؛ همچنین در برخورد با دیگران به خصوص پدر و مادر و خانوادهاش، نهایت ادب را رعایت میکرد. او اهل مطالعه بود و بیشتر کتابهای شهید دستغیب و مطهری را مطالعه میکرد و در پشت جبهه با حضور در پایگاه بسیج سپاه نیز به کار تبلیغات و راهاندازی کتابخانه میپرداخت.
او در راه رسیدن به هدفش که اعتلای دین اسلام و قرآن و ادامه راه امام(قدس سره) بود، در تاریخ 29 فروردین 1367 هنگامی که به عنوان مسئول دسته در یگان دریایی لشکر 17 علی بن ابیطالب(علیهما السلام) خدمت میکرد، در منطقه فاو عراق مفقودالاثر شد و به جمع شهدا پیوست. پیکر مطهرش پس از سالها، هنگام تفحص شهدا شناسایی، در چهاردهم شهریورماه سال 1374 به میهن اسلامی بازگشت و در زادگاهش به خاک سپرده شد.