پدر و مادری که فرزندشان را با دست خویش برای دفاع از میهن اسلامی به سمت خطر میفرستند شب و روز ندارند و هر لحظه به یاد فرزندشان روزگار سپری میکنند با هر گرم شدن و سرد شدن هوایی به او فکر میکنند که در چه حالی است مریض نشود و .... سعی میکنند تا با آب دیده حرارت دلشان را از فراق فرزند کم کنند و آرامشی نسبی پیدا کنند. هر باری که به مرخصی میآمد او را تا پای ماشین همراهی میکردند و تا خودرو دور نمیشد آنها هم نمیرفتند و با دیدگانی خیس از اشک به خانه بر میگشتند. جمشید هدایتی بارها این مرخصی آمدنها و رفتنها را به عیان، دیده بود. در بیست و هفتمین روز از دیماه سال 1346 در شهرستان آبادان و در خانوادهای مذهبی و متدین و خون گرم دیده به جهان هستی گشود. میهماننوازی و سفرهداری پدرش معروف بود. این اخلاق و رفتار به او نیز هدایت شده بود و جمشید هم مانند پدرش شده بود. علوم دینی و قرانیاش را فرا گرفت و توانست به مسجد راه پیدا کند. دوستان خوبی هم پیدا کرده بود و با آنها کارهای فرهنگی و مذهبی زیادی در مسجد انجام میدادند. از جمله تأسیس کتابخانه و برگزاری مراسمات و مجالس مذهبی که روحشان را پرورش دهد. جمشید تحصیلاتش را در یکی از دبستانهای شهرستان آبادان آغاز کرد و پس از پایان دوره ابتدایی و راهنمایی پس از سکونت در شهر اراک به هنرستان رفت و تا کلاس دوم هنرستان به تحصیل ادامه داد. زمان جنگ تحمیلی شاهد بود که دشمن بعثی چگونه به خاک و میهن و شهرش یورش آوردند. خانوادهاش در شهرستان اراک زندگی میکرد که به عنوان پاسدار وظیفه واحد عملیات سپاه بانه در جبهه حضور یافت و پس از بیست ماه خدمت در بیست و هفتمین روز از فروردینماه سال 1366 در حین عملیات کربلای 10 در منطقه ماووت عراق به شهادت رسید. پیکر مطهرش که در منطقه عملیاتی مفقود شده بود را پس از تفحص در سی و یکم خردادماه سال 1378 در گلزار شهدای شهر اراک به خاک سپردند.