قطعه 28، ردیف 71، شماره 16 بهشتزهرا فرزند برومندی از اسلام؛ محمدباقر کلاله جو نام دارد. محمدباقر کلاله جو در شهریورماه 1339 در یکی از محلات فقیرنشین تهران زمانی دیده به جهان گشود که تنگنای مالی گلوی خانوادهاش را میفشرد. پدرش کارگر ساده بود، معاش خانواده را به زحمت تأمین میکرد. پدرش میگوید:
به دلیل بد بودن اوضاع اقتصادی از تهران به اراک رفتم مدت چهار سال در اراک بودم؛ کاری در شیراز برایم پیدا شده بود، به شیراز رفتم. در آن موقع شهید هفتساله بود. او به مدرسه رفت و من هم روزها کار میکردم و شبها پیش فرزندم بودم. برای اینکه محمدباقر از محبت و تربیت مادر محروم بود، برای تربیت فرزندم زحمت بسیار کشیدهام ولی خوشبختانه امروز خیلی خوشحال هستم آن طوری که دلم میخواست، فرزندم بار آمد. خوب تربیت شد. فرزند لایق و متدین و با محبت، خوشرو و دلرحم و بدون آلودگی به فساد بار آمد. به وجودش افتخار میکردم که با دست خالی توانسته بودم یک چنین فرزندی تحویل جامعه بدهم که بتواند دوش به دوش رزمندگان اسلام بر علیه کفر و ستم بجنگد. باشد که هدیه به رهبر کبیر انقلاب، امام خمینی(قدس سره) انشاءالله.
محمدباقر پانزدهساله شده بود. در اراک مشغول درس خواندن شد و پس از مدتی ورود به اراک با توافق او همسر اختیار کردم. همسرم نیز در تربیت و نگهداری او کوشش فراوان نمود و شهید نیز علاقه زیادی به او داشت. همیشه میگفت: تو در حق من مادری کردی. امیدوارم بتوانم زحمتهای تو و پدرم را به خوبی جبران کنم. محمدباقر خوشقلب و مهربان و خونسرد و با محبت بود و همیشه از مظلومان دفاع میکرد. ورزش را دوست داشت، خصوصاًً به ورزش کاراته خیلی علاقه داشت. محمدباقر از 12 سالگی مرتب نماز خود را میخواند و روزه خود را میگرفت. در تمام مراسمهای مذهبی شرکت میکرد، خصوصاً در جلسات قرآن. حتی خواندن قرآن را او به من آموخت. محمدباقر علاقه زیادی به کتب مذهبی داشت، خصوصاً به زندگینامه پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) و امامان(علیهم السلام) و به کتابهای استاد شهید مطهری و شهید آیتالله بهشتی و علامه طباطبایی. تا اینکه سال 1357 فرا رسید. او نیز همراه دیگر ستمدیدگان نظام ستمشاهی به ندای حقطلبانه امام خمینی(قدس سره) که همانا خواست محرومان و مستضعفان بود، لبیک گفت و همراه مسلمانانی که خواهان حکومت الله بودند، در به ثمر رسیدن انقلاب سعی فراوان کرد. بعد از پیروزی انقلاب نیز دست از فعالیت بر نداشت و در اشاعه فرهنگ اسلامی کوشش زیادی نمود. شهید محمدباقر کلاله جو دوران تحصیلات ابتدایی را در مدرسه جلال آل احمد شیراز و دوران راهنمایی در مدرسه برهان شیراز و دوران نظری خود را در دبیرستان آیتالله بهشتی اراک و دیپلم خود را در دبیرستان سعدی شیراز به پایان رسانید. شهید در تمام دوران تحصیلش دانشآموزی جدی و شایسته بود و با نمرههای اول قبول شده است. تا اینکه در آبان ماه 1359 به خدمت سربازی رفت و دو سال خدمت سربازی کمک زیادی به او کرد تا اعتقادات خود را بازتر و جهتدارتر کند. پس از بازگشت از سربازی چند ماهی به تهران رفت تا کار کند اما روح بزرگ او دنیای بزرگتری را میطلبید. از این رو پس از چند ماه مجدداً برای رفتن به جبهه و شرکت در سپاه کفر ستیز اسلام در بهمنماه همان سال ثبتنام کرد. به جبهه اعزام شد.
محمدباقر روز بیست و چهارم اردیبهشتماه سال 1362 صبح نمازش را خواند، همه ما آماده بدرقه بودیم، با او روبوسی کردیم. محمدباقر به جبهه رفت. درست سه روز بعد در بیست و هفتم اردیبهشتماه همان سال به وسیله ترکش خمپاره کافران بعثی به لقاءالله پیوست و با نثار خون خود مهر دیگری بر تأیید استقلال آزادی جمهوری اسلامی زد و مشتی محکم بر دهان دشمنان اسلام.