بسم الله الرحمن الرحیم
( الَّذِينَ آمَنُوا وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَةً عِنْدَ اللَّهِ وَأُولَئِكَ هُمُ الْفَائِزُونَ).[1]
به نام الله، پاسدار حرمت خون شهیدان و به یاد او که آرامبخش دلهای مؤمنین است. با درود و سلام به یگانه منجی عالم بشریت مهدی موعود(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و نایب بر حقش امام امت(7)، بتشکن زمان، یار و یاور مستضعفان و پارهکننده زنجیرهای اسارت و بردگی و سلام و درود به جنگاوران و سلحشوران و قهرمانان جبهه توحید علیه شرک و کفر و سلام و درود به شهدای راه حق و حقیقت از صدر اسلام تاکنون و با سلام و درود به شما امت شهیدپرور.
اینجانب محمود کاظمی بنده حقیر خدا فرزند حسین دارای شماره شناسنامه 961 تاریخ تولد 1346 صادره از ساوه، پس از حمد و ستایش خدای منان که جان و مال و زندگی ما در دست اوست و سپاس و ستایش خدای را که ستارالعیوب است و غفار الذنوب. سپاس و حمد خدای را که خالق جهان عالم و هستی و عالم غیب است که با نام او وصیتنامهام را شروع میکنم و در شروع وصیتنامه باید این حقیر بگویم که به وحدانیت خداوند عزیز و مهربانم اعتقاد داشته و محمد(q) را آخرین پیامبر خدا، که نبوت را کامل نمود و به دست مؤمنین و مسلمین سپرد و عقل و تدبیر در انسانهای بیخبر از آگاهی نور معرفت بخشید و رهبری دوازده امام معصوم(علیهم السلام) را قبول داشته و به سخنان آنان و رهبریشان اعتقاد کامل دارم. ای خداوند عزیز! این بنده حقیر تو خیلی سپاسگزار است از تو که عیبها و گناهان مرا افشاء نکردی و تا ما بتوانیم در جامعه سرافراز باشیم و در کنار امت اسلام به فعالیت و عبادت تو مشغول شویم، آری من از درگاه ایزد منان تمنا دارم که گناهان این حقیر را ببخشد و بر جرائم اعمال ما قلم عفو بکشد. در اول وصیتم میخواهم بگویم که اگر خداوند تبارک و تعالی فوز عظیم شهادت را نصیبم کرد و شهادت که معراج عاشقان راه خداست را شامل حال من کرد. من حقیر به این شهادت افتخار میکنم و آرزوی دیرینه من این بود که برای من مجالسی و مراسمی ساده و عاری از هرگونه تکبر و مغروریت ترتیب دهید. وصیت دیگرم به شما امت حزبالله این است که آگاهانه زندگی کنید و معرفت و شناخت اسلام عزیز را به دست آورید و از پیامهای پیامبرگونه امام(7) که سخنانش نشأت گرفته از احکام و رفتار پیامبرانه بوده است، اطاعت و اجرا نمایید. مسئولین را در جامعه بشناسید که خلاف اسلام و بر ضد جامعه مسلمین و به نفع مستکبران و یا با آنها سازش نکنند و با قدرت تمام جلو آنها را بگیرید به استثنای مسئولین محترمی که با کوشش تمام به نفع اسلام و جامعه اسلامی خدمت میکنند.
نکته دیگر این است که درباره شاید نماز و روزهام کوتاهی کرده باشم ولی از خداوند خواستارم که مرا ببخشید. اگر کوتاهی در عبادت و ستایش و اطاعت کردهام، طلب مغفرت میخواهم ولی اگر من حقیر به کسی از شما امت حزبالله تهمت و غیبت که گناهان کبیره است، زدهام عاجزانه از همه شما طلب بخشش و حلالیت میکنم و امیدوارم که مرا به بزرگی و سروری خودتان ببخشید تا من بتوانم در جهان برزخ و آخرت راحت و آسوده باشم. و چند سخن با مادر و پدر مهربان و دلسوزم که باید متذکر شوم. مادر عزیزم و نور چشمم! امیدوارم که این فرزند حقیرتان را ببخشید و اگر من به وظیفه فرزندی خود هرگز عمل نکردم ولی عاجزانه از شما میخواهم که بیتوجهی و بیاحتیاطی مرا به بزرگواری و سروری خود ببخشید و در پیشگاه خداوند از دست من راضی باشید. مادر جان! امیدوارم که اگر من شهید شدم با صبوری و بردباری که زینب کبری(h) داشته است، پند و اندرز بگیری و شکیبایی را پیش گیری و برای من گریه مکن بلکه برای علیاکبر(A) حسین(A) گریه و زاری نمایید و خوشحال باشید چرا که آرزوی دیرینه من شهادت در راه خدا و تقدیم جان و همین امر مرا به جبهه کشانیده. مادرم از شما میخواهم که صبور و بردبار باشید که منافقین و دشمنان دیدن غم و ناراحتی را در چهرهات به گور برند چرا که تو مادری هستی که فرزندت را در پیشگاه پروردگار تقدیم نمودهای. و باری به خدمت پدر گرامیام سلام عرض میکنم. پدر جان! امیدوارم که زحماتی که برایم کشیدهای و در مقابل فرزند حقیرت جز رنج و زحمت کار دیگری نکردهای و به سروری و بزرگواری خودتان ببخشید. امیدوارم که مانند کوه استوار باشید و با شهادت من ضعف و زبونی برای دشمنان اسلام نشان ندهید و به یاد خدا باشید که (أَلَا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ).[2] و پدر جان! امیدوارم که این حقیر را ببخشید، برای اینکه من وظیفه فرزندی خود را ادا نکردم. باری به خدمت برادران بزرگوار و خواهران مهربانم سلام عرض میکنم و من نمیدانم که چگونه از شما تشکر و قدردانی کنم. شما از اینکه میدانید برادرتان این توفیق را پیدا کرده خوشحال باشید. از شما برادران میخواهم که همچون حسین(A) این شهامت و مکتب شهادت را بیاموزید و تقوا را پیشه خود سازید و از شما خواهران میخواهم که آئین زینب(h) را زنده نگه دارید و تقوا را پیشه خود کنید. در خاتمه از شما خانواده محترم میخواهم که مرا حلال کنید و از قول من از همه دوستان و آشنایان حلالیت بطلبید.
والسلام.
خدایا خدایا تا انقلاب مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) خمینی(7) را نگهدار.
آمین.
1. سوره توبه، 20.
1. سوره رعد، 28.
وجودش پر از لطافت، پر از زیبایی و طراوت بود و این طراوت و لطافت را باید در اخلاص، عمل به فرایض دینی و دوری از گناه جست و شاهد صدق این مدعا، سخن دل اوست که به عنوان وصیتنامهای از وی به یادگار مانده است.
راه ما همان راهی است که انبیاء و اولیاء خواهان آن هستند. انتخابی است که خواهان حقوق و حق انسانهاست و نجاتدهنده تمامی ملتها از زیر سلطه تجاوزکاران و غارتگران و سرکوبی تجاوزات استعمارگران در آن نهفته است. راهی است که رهبر عزیز تعیین نمود. من با درک این که اسلام مورد تجاوز قرار گرفته و بنا به گفته رهبرم از هیچچیز دریغ نخواهم کرد. اگر خداوند تبارک و تعالی فوز عظیم شهادت را نصیبم کرد و شهادت که معراج عاشقان راه خداست، را شامل حال من کرد. من حقیر به این شهادت افتخار میکنم و آرزوی دیرینه من این بود که برای من مجالسی و مراسمی ساده و عاری از هر گونه تکثیر و غرور ترتیب دهید.
شهید محمود کاظمی در ششم مردادماه سال 1346 در نیوشت ساوه متولد شد. در خانوادهای کارگر رشد کرد و با اصول اسلام آشنا شد. در دوره دبیرستان هنگامی که جنگ تحمیلی استکبار جهانی علیه ایران در جریان بود با عضویت در بسیج دوره آموزشی را پشت سر گذاشت و با اذن خانواده عازم جبهههای نبرد حق علیه باطل شد.
او بسیجی گردان ولیعصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از لشکر 17 علی بن ابیطالب(علیهما السلام) بود و پس از دو ماه حضور در جبهه و شرکت در عملیاتهای کربلای 4 و 5 در دوازدهم اسفندماه سال 1365 در حین درگیری با نیروهای ارتش بعث عراق در منطقه شلمچه به شهادت رسید. پیکر مطهر شهید پس از تشییع توسط مردم انقلابی ساوه در گلزار شهدای آن شهر به خاک سپرده شد.