روستازاده بود. روستازادهای دلیر که غیرت و مردانگیاش قبول نمیکرد نسبت به وقایع کشورش بیتفاوت باشد. کسی که در مکتب عاشورا درس آزادگی و جوانمردی را طی کرده بود و معتقد بود باید در راستای آزادی ایران عزیز بکوشد. پس قدم برداشت تا به جهانیان بفهماند که ایرانی جانش را برای کشورش فدا خواهد کرد اما هرگز خفت را نخواهد پذیرفت. حال چه خفت در زندگی زیر سایه طاغوت باشد چه خفت در بخشیدن خاک ایران به بیگانگان.
شهید والامقام احمد کریمی فرزند دوم خانوادهای روستایی که نان به زحمت در میآوردند اما با سربلندی زندگی میکردند.
در دوم شهریورماه سال 1349 در روستای چنگزین از توابع شهر اراک، دیده به جهان گشود. خانوادهای متدین که به تربیت دینی فرزندان خود اهمیت زیادی میدادند و احمد شایسته بود. شایسته نامش، شایسته زندگی و رشد در این خانواده. احمد شایسته بود، شایسته شهادت و مرگ به بهترین حالت ممکن و همین شایستگی او را به بالاترین درجه انسانیت رساند.
تحصیلاتش را تا پنجم دبستان پشت سر گذاشت و پس از آن به دلیل عدم امکانات نتوانست ادامه تحصیل دهد. پس تلاش کرد تا در امور زندگی خانوادگی یاریرسان پدر باشد. کودکی که با تمام توانش برای خدمت به پدر و مادر حاضر بود و سعی میکرد با رفتارش زحمات آنان را جبران کند. هرگز با صدای بلند یا رفتار نا درست با آنها برخورد نمیکرد و جایگاهشان را گرامی میداشت.
پس از اینکه دوران نوجوانی را پشت سر گذاشت و آغاز جوانی قرار گرفت، برای رفتن به خدمت مقدس سربازی آماده شد. لباس سربازی شایسته وجود پاکش شده بود و در آن چون مرواریدی در صدف میدرخشید. پاسدار وظیفه تیپ 29 نبی اکرم(q) که وظیفهاش پاسداری از آب و خاک و مرز و بوم وطنش بود و باید برای حفظ و حراست آن میکوشید. حتی اگر این حراست به بهای جان شیرینش تمام میشد، باز هم ارزشش را داشت.
ده ماه به ایران عزیز خدمت کرد و سعیش بر این بود که دینش را به وطنش ادا کند تا جایی که در سیزدهمین روز از تیرماه سال 1367 در منطقه سرپل ذهاب به درجه رفیع شهادت نائل آمد. پیکر مطهر این شهید والامقام در زادگاهش به خاک سپرده شد.