به امید پیروزی جنگ اسلام علیه باطل.
سلام؛ پدر جان! امیدوارم که از من راضی بوده باشید. اکنون من در جبهه آبادان هستم و از تاریخ 24/12/1360 به جبهه رفتم و از اینکه نشد خداحافظی کنم، عذرخواهی میکنم. علتش کمی وقت بود. از من راضی باشید و اگر مقصر بودم، حلال کنید. برای اینکه هر لحظه امکان مردن هست و نمیخواهم در موقع مرگ از من ناراحت باشید.
مادر جان! سلام انشاءالله که حالت خوب و داری میخندی و تو هم مرا حلال کن. اگر بچه بدی بودم و کوتاهی کردم، حلال کن. به اکبر آقا که همیشه به فکر من و برای من زحمت کشیده، سلام برسانید و از قول من بگویید که اکبر تو خوب بودی و من بد بودم، حلال کنید. منیره خانم، مهری خانم حلال کنید که امیدوارم که شما عاقبت به خیر شوید. از ما که گذشت، همسرم قرار شد که به خمین بیاید. اگر آمد، مواظب او باشید.
زندگیام را به همسر و دو بچهام حلال کردم. اگر من به شهادت رسیدم فقط از پول خودم خرج کنید تا راضی شوم.
استوار یکم، حسن کرمی 1/2/1361.
شهید حسن کرمی در قبل از پیروزی انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی(7) شخصی مبارز و انقلابی بوده و در به ثمر رسیدن انقلاب اسلامی ایران به نوبه خود نقش داشته است و مدتی نیز در کمیته مستقر در پایگاه نهم شکاری در بندرعباس برای حفظ دستآوردهای انقلاب اسلامی ایران انجام وظیفه نمود و بعد از جنگ تحمیلی نیز بهطور داوطلب از طریق پایگاه نهم شکاری بندرعباس جهت نبرد با مزدوران صدام به جبهه آبادان اعزام شد.
حسن شخصی خوشاخلاق در امور مذهبی فردی با ایمان و نسبت به فامیل بسیار بسیار مهربان و دلجو بود. او در یکی از روزهای خوب خداوند در سال 1334 در شهرستان خمین و در خانوادهای اصیل و با فرهنگ، دیده به جهان هستی گشود. روزها و شبهای ابتدایی زندگیاش را تحت تربیت خانواده بود و در همان سالها با مراقبتهای خانواده به عنوان پسری با ادب و مهربان و در عین حال درسخوان تبدیل شده بود. نماز خواندن را دوست داشت و به نماز به عنوان چشمه پاکیها مینگریست. میگفت: انسان در طول روز کارهای کوچک و بزرگی میکند که بعضیها از نگاه دین رد شدهاند و گناه محسوب میشوند. میتوان با خواندن نماز و رفتن در چشمه پاکیها آن گناهان را پاک کرد تا شب که برای استراحت به بستر میرویم، پاک از گناه باشیم و بتوانیم با خیال راحت سر به بالین نهیم.
دوران کودکی را که به پایان رسانید، برای کسب علم و دانش به دبستان محله رفت و توانست با جدیت درس بخواند. تا کلاس سوم راهنمایی درس خواند و پس از پذیرش در ارتش به عنوان پرسنل نیروی هوایی فعالیت میکرد. در سال 1355 ازدواج کرد و در هنگام شهادت دو دختر داشت. دیری نگذشت که جنگ آغاز شد و او داوطلبانه به میدان مبارزه رفت. به عنوان داوطلب از بندرعباس راهی خرمشهر شد تا در عملیات آزادسازی این شهر شرکت کند. تمام قوا را گذاشته بودند تا خرمشهر را پس از گذشت چند ماه از دست مزدوران عراقی و بعثیهای غاصب پس بگیرند. در این راه شهدای زیادی تقدیم اسلام شد. حسن نیز در این جرگه قرار گرفت و اسلحه بر دوش به عنوان فرمانده دسته در عملیات بیتالمقدس به نیت آزادسازی خرمشهر و پیروزی اسلام بر کفر ماشه میچکاند و میجنگید تا سرانجام عمر شریفش به پایان رسید و زندگی اخرویاش آغاز شد. او در بیست و یکم اردیبهشتماه سال 1361 بر اثر اصابت ترکش به بدن و سینهاش به شهادت رسید. پیکر مطهر شهید در زادگاهش به خاک سپرده شد.