بسم الله الرحمن الرحیم
(إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ).[1]
در حقيقت خدا از مؤمنان جان و مالشان را به (بهاى) اينكه بهشت براى آنان باشد، خريده است.
با درود فراوان به مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) منتظر و نایب برحقش امام خمینی(قدس سره) و با سلام بر ملت قهرمان و شهیدپرور که ادامهدهنده راه شهدا، یعنی راه امام(قدس سره) هستند و با سلام به خانواده و شما خواهر و برادر عزیزم. خواهر و برادرانم! بهر من شیون و زاری مکنید و خوشحال باشید. افتخار کنید و اگر گریه هم میکنید، از روی خوشحالی باشد و با لحنی محبتآمیز به رهبرم تبریک و تسلیت بگویید. مپندارید که برادرتان را از دست دادهاید، بلکه من به سفر رفتم که خواست خدا بود؛ سفری که تمام انسانها رفته و میروند، منتهی هر کس به سهم خودش.
1. سوره توبه، 111.
شهید حسین کلهر در هجدهم خردادماه سال 1344 در روستای حاجیآباد از توابع شهرستان شازند و در خانوادهای مذهبی و متدین، دیده به جهان هستی گشود. پس از آموختن سواد خواندن و نوشتن در کودکی به کارگاه خیاطی رفت تا هم کار یاد بگیرد و هم در اقتصاد خانواده کمک کند.
دوران کودکیاش را در شهر اراک و در دامان سبز پدر و مادری مهربان و دلسوز و زحمتکش سپری کرد و در این ایام با اخلاق اسلامی و آداب معاشرت آشنا شد. هفتساله که بود، مادرش مریض شد و پدرش او را برای درمان به تهران برد؛ ولی عمرش به دنیا نبود و او در همان کودکی طعم تلخ بیمادری را چشید.
از سن هفت تا سیزدهسالگی نفتفروشی میکرد و از سن سیزدهسالگی به بعد به خیاطی مشغول شد. فعالیتهای سیاسی و اجتماعیاش را در سال 1357 با تظاهرات و راهپیماییها آغاز کرد و با حضور در جبهه فعالیتش را کامل کرد.
با شروع جنگ تحمیلی برای حضور در جبهه به عنوان بسیجی عازم مناطق جنگی شد. او حدود سه ماه به عنوان بسیجی گردان امام حسن(علیه السلام) از تیپ 22 بدر در جبهه بود و در حین عملیات بیتالمقدس و آزادسازی خرمشهر در نوزدهم اردیبهشتماه سال 1361 در منطقه عرایض هنگام درگیری با دشمن بعثی بر اثر اصابت ترکش خمپاره به گوش و شکمش به شهادت رسید. پیکر مطهرش را در گلزار شهدای شهرستان اراک به خاک سپردند.