به نام الله حرمت خون شهیدان، السلام علیک یا اباعبدالله(A)، لبیک یا خمینی(7)، لبیک یا حسین(A) جان.
با سلام و درود به پیامبر اسلام(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) و امامان و ولیعصر آقا امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و نایب آن حضرت امام امت(7) فرزند پاک زهرای مرضیه(h) که راه چگونه زیستن را به ما آموختند و سلام بر شهدا و مفقودین و خانوادههای محترم این عزیزان.
اکنون که انقلاب اسلامی و اسلام عزیز روزهای حساس و سرنوشتساز خود را سپری میکند و از اوایل نوپایی مورد تهاجم مستقیم و غیرمستقیم ابر جنایتکاران شرق و غرب و ایادی و عمال دست نشانده آنها قرار گرفته است و این جنگ را به ایران اسلامی و مظلوم تحمیل کردهاند، به خیال خود که میتوانند انقلاب اسلامی ایران را شکست دهند. آنها در خواب خرگوشی فرو رفتهاند و نمیدانند که صاحب اصلی این انقلاب حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) میباشد.
اینک که با کولهباری از گناه، خداوند این توفیق را به این حقیر عطا کرده که در جبهه این دانشگاه انسانساز، در کنار رزمندگان عزیز باشم، خداوند بزرگ را سپاسگزارم که جبهه را قسمت من کرده است.
سلام بر پدر و مادرم و برادران و خواهرانم و همسرم و اقوام دوستان و آشنایان و شما مردم حزبالله ایران. شما خود از این حقیر بهتر میدانید ولی تکلیف شرعی خود دانستهام که چند جملهای را به عنوان وصیت برای شما ذکر نمایم. از انقلاب اسلامی ایران دفاع کنید. با ایثار و فداکاری خود اسلام را یاری کنید که چشم تمام مستضعفان و مسلمانان جهان به این انقلاب است و امید آنها به ایران اسلامی میباشد. از مرگ نهراسید، تا توان دارید و جان دارید با آمریکای جهان خوار مبارزه کنید و آن را خوار و ذلیل کنید. جنگ را مسئله اصلی و سرلوحه قرار دهید که با فتح کربلای حسین(A) انشاءالله بعد از آن در قدس عزیز به امامت امام(7) عزیز نماز جماعت بر پا کنید. آری ای عزیزان! صحرای کربلا تکرار شده است و هر روز عاشورا میباشد. حسین(A) زمان قیام کرده باید به یاری آن امام(7) شتافت و دین خود را یاری نمود و این جانها که مال خداست، باید در راه خدا فدا شوند. انسان که یک جان بیشتر ندارد و جایی بهتر از جبهه و جنگ نیست که آن را فدا کند. ای خدای بزرگ ما برای پیروزی اسلام میجنگیم نه برای چیز دیگر. خدایا از ما قبول کن. این جان را بگیر، اگر با گرفتن جانم دین حق استوار میماند. خدایا گناهانم زیاد شده، امیدوارم گناهانم را ببخشی. خدایا پدر و مادرم را ببخش.
سخنی کوتاه با پدرم دارم. پدر عزیزم! امیدوارم که این فرزند خود را که وظیفهام را نسبت به شما انجام ندادهام ببخشید. پدر عزیزم! بعد از شهادتم صبر کن و خدای متعال را شکر کن که این قربانی را از شما قبول کند. پدر عزیزم! بعد از مراسم سوم و هفت به کار و زندگی شرافتمندانه خود ادامه بده و کشاورزی که یکی از کارهای نیک و خوب میباشد، آن را توسعه بده فقط برای اینکه کشور اسلامی را به خودکفایی برسانی.
سخنی با مادر عزیزم دارم. مادر جان! امیدوارم و از تو میخواهم که فرزند خود را ببخشی. هرگز خوبیها و زحماتی که در جهت زندگی من از ایام کودکی تا به حال کشیدهای، از یاد نمیبرم. مادرم! صبر پیشه کن و در شهادتم صبور باش و در آن روز به یاد صحرای کربلا باش و خود را متوجه کربلا کن. به یاد علیاکبر(A) حسین(A) گریه کن. برای حسین(A) و اصحاب آن حضرت گریه کن. مادر جان! شما را به صبر و بردباری و شکر به درگاه خداوند متعال توصیه میکنم. در آخر امیدوارم که مرا ببخشی. مادر جان خداحافظ، خداحافظ. برای آخرین بار خداحافظ.
سخنی با برادرانم دارم. برادرم عباس که سرباز میباشد، امیدوارم که خدمت سربازی را به نحو احسن و برای رضای خدای بزرگ به پایان برسانی. برادر عزیز! امیدوارم که در آینده در همه کارهایت موفق باشی.
برادر عزیزم محمد. امیدوارم که به درس خود ادامه دهی که مدرسه هم جبههای است بر علیه استکبار جهانی و در آینده برای مملکت مفید و مؤثر باشی و بتوانی به اسلام خدمت کنی.
خدمت خواهران عزیزم! خواهران عزیزم شما را به صبر و شکیبایی دعوت میکنم و امیدوارم که صبر پیشه کنید. فقط به یاد شهدای کربلا گریه کنید و حال زینب کبری(h) را در عصر عاشورا در چشمان و قلب خود مجسم کنید و به یاد آن شیرزن کربلا گریه کنید.
همسر عزیزم! امیدوارم که مرا ببخشی از اینکه عمری کوتاه داشتم. شما را به خدای بزرگ میسپارم و از شما میخواهم که صبر داشته باشی که خدا صبر کنندگان را دوست دارد.
از کلیه اقوام، دوستان و آشنایان میخواهم که مرا ببخشند. این حقیر وظیفه خود را نسبت به شما انجام ندادهام امیدوارم که مرا ببخشید. در پایان اگر خداوند متعال انشاءالله فرزندی به این حقیر عطا نمود، نام خوب بر آن بگذارید و آن را با مسائل اسلام آشنا کنید که در آینده انسانی مؤمن و برای اسلام مفید باشد. خدایا امام(7) عزیز، بتشکن تاریخ را برای این امت تا قیام حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نگهدار.
خدایا یاران با وفای امام(7) را برای این امت و مستضعفان جهان و برای خدمت به اسلام نگهدار. خدایا جنگ را هر چه سریعتر به سود اسلام به پیروزی کامل برسان. خدایا ابر جنایتکارها و اسرائیل غاصب را خوار و ذلیل بگردان.
در پایان موفقیت همگی امت حزبالله را از درگاه خداوند بزرگ خواهانم.
خداحافظ، خداحافظ، خداحافظ، خداحافظ، برای آخرین بار خداحافظ.
والسلام علیکم و رحمهالله و برکاته، غلامعلی کرمی.
مورخ 20/11/63.
جنگ، جنگ تا پیروزی.
شهید غلامعلی کریمی دلاورمردی که شرایط سخت و بحرانی جنگ را به خوبی درک کرده بود و خوب میدانست برای دفاع از وطن اسلامی خود باید از جان شیرین و تمام دلبستگیهای این دنیا گذشت. دلبستگیهایی که با تمام وجود برای رسیدن به آنها تلاش کرده بود. مردی که سرپرست یک خانواده و چراغ روشن خانهای صمیمی و با صفا بود، اما به خاطر مردم سرزمینش از تمام علایق خود صرف نظر کرد و برای رسیدن به قرب الهی قدم در راه عشق نهاد. مردی که لبخند را خداوند روی لبانش نقاشی کرده بود اما در زمان جنگ با جدیت و مقاومت در راه دلدادگی ایستادگی کرد و به معشوق خود رسید.
شهید غلامعلی کریمی در سومین روز از تیرماه سال 1339 در روستای خیزاب از توابع شهرستان خمین از توابع استان شهیدپرور مرکزی در خانوادهای مؤمن و معتقد به دین مبین اسلام که مهر اهلبیت عصمت طهارت(علیهم السلام) را در دل میپروراندند، دیده به جهان گشود. دوران ابتدایی را با موفقیت سپری کرد و پس از آن وارد مقطع راهنمایی شد و تا سال سوم راهنمایی درس خواند و موفق به اخذ مدرک سیکل شد. پس از فراغت از تحصیل وارد عرصه کار و فعالیت شد و برای به دست آوردن روزی خود تلاش میکرد. در سال 1359 زندگی مشترک خود را آغاز کرد و تشکیل خانواده داد. شیرمردی که با آمدن فرزندانش خوشبختی را بیش از پیش احساس کرد اما روزهای سخت جنگ مجال نفس کشیدن نداد و شهید غلامعلی کرمی در لباس بسیج گردان روحالله(7) از لشکر 17 علی بن ابیطالب(علیهما السلام) برای دفاع از میهن به جبهههای حق پیوست. به مدت ده ماه در جبهههای جنگ حضور فعال داشت و پس از آن در جزیره مجنون طی عملیات بدر در بیست و یکم اسفندماه سال 1363 با اصابت تیر به سرش به درجه رفیع شهادت نائل آمد. پیکر مطهر شهید در زادگاهش به خاک سپرده شد.