بیست و یک روز از شهریور سال 1338 گذشته بود که به دنیا آمد. نام او را محمدعلی گذاشتند. شهرستان اراک و در دل یکی از محلههای قدیمی این شهر و در دل خانهای ساده و با صفا با مردمانی که صمیمیت و یکرنگی نان سفرهشان بود؛ میزبان کودکی بودند که قرار بود چند صباحی را در این کره خاکی باشد و بندگی خداوند کند و دوباره به آسمان برگردد. محمدعلی روزگار را در کنار خانواده سپری میکرد و از این که از تجربه و دانستههای آنها استفاده میکند، خوشحال بود. تحصیلاتش را تا پایان دوره دبیرستان ادامه داد. در سالهای انقلاب ساکن تهران بود و برای شرکت در دانشگاه آماده میشد. در بازگشایی دانشگاهها با ثبتنام در کنکور در آزمون ورودی دانشگاه شرکت کرد و همزمان به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درآمده بود که جنگ تحمیلی شروع شد.
مردان خدا در راه رضای خدا قدم بر میدارند و اگر بخت یارشان باشد به آنچه که شایسته و برازنده آن هستند، دست پیدا میکنند. آنها عشق را خوب فهمیدهاند و عاشقی را به تصویر میکشند. معشوقشان آسمانی است و برای رسیدن به او از هیچچیز ابایی ندارند چرا که هیچ دشمنی نمیتواند پای رفتنشان را سست کند و هیچچیز نمیتواند آنها را از رسیدن به سعادت ابدی باز دارد. آنها خوب میدانند در کدام راه قدم بگذارند و چگونه پیش بروند تا به آنچه لایق و شایسته آن هستند، دست پیدا کنند.
او نیز مانند هزاران هزار جوان این مرز و بوم راهی جبهه شد تا از کیان ایران اسلامی دفاع کند. شهید محمدعلی کاوه بیش از یک سال در جبهه خدمت کرد تا در هفتم مردادماه سال 1361 در منطقه عملیاتی پاسگاه زید در حین عملیات رمضان به شهادت رسید. پیکر مطهرش را در گلزار شهدای کرج به خاک سپردند.