بسمهتعالی
ضمن عرض سلام بر پیشگاه امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و نایب برحقش امام خمینی کبیر(قدس سره) ابراهیم(علیه السلام) زمان و بتشکن قرن و درود به ارواح پاک شهدای گرانقدر اسلام. امید است از خدای منان و سبحان که ما را هم جزء شهیدان قرار دهد. انشاءالله.
پدر عزیزم، پدر بزرگوارم، پدر مهربانم سلام عرض میکنم. سلامی که آخرین سلام و درود من از صمیم قلب میباشد. امیدوارم که پذیرا باشی. پدر جان! گفتنیها را شهدا گفتهاند و ما چیزی برای گفتن نداریم. شهدایی که از ما سبقت گرفتند، امیدوارم که خداوند صبری جلیل و عظیم به شما عنایت کند. دنیای بیارزش که بعضی در آن غرقند و از خدای خویش بیخبر شدهاند، چه ارزشی دارد؟ این دنیا این دنیایی که حسین(علیه السلام) را از ما گرفت، علی(علیه السلام) را از ما گرفت.
بعد از هزار و چند سال از زمان امام حسین(علیه السلام) جنگ بین اسلام و کفر است و صحنه، صحنه عاشورای حسینی(علیه السلام) است؛ بسم الله. تویی که روز عاشورا توی سرت میزنی و میگویی که ای کاش روز عاشورا بودم و یاری امام حسین(علیه السلام) را میکردم. مردی! این گوی و این میدان. جنگ ما بین اسلام و کفر است. امام(قدس سره) فرموده و هر چه امام(قدس سره) بگوید، همان است. امام(قدس سره) عزیزمان این نایب مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را تنها نگذارید. به مفسده گویان اجازه ندهید که حرف یاوه بزنند؛ دهانشان را خرد کنید.
هدف من حقیر را هم میدانید و خدا هم میداند که به خاطر خودش بوده و بس. دوست دارم پیش برادرم خاکم کنید و دوست ندارم کسی که حجابش را حفظ نمیکند، سر قبرم بیاید، هر کسی که باشد. و شما خواهرانم! تو را به خدا حجابتان را حفظ کنید؛ حجاب حجاب حجاب ... شما حضرت فاطمه(علیها السلام) را سرمشق خودتان قرار دهید. موقعی که یک نابینا وارد منزل رسول(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) میشود حضرت زهرا(علیها السلام) خودش را پنهان میکند. رسول(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) میفرمایند: چرا خودت را پنهان کردی؟ او که نمیبیند. میفرماید: من که چشم دارم. چرا الگوی شما زنها حضرت زهرا(علیها السلام) نباشد و شماها برای من طلب آمرزش کنید که خداوند انشاءالله قبول فرماید و از همگی شما التماس دعا دارم و در تربیت فرزندانتان، دخترانتان را زینب(علیها السلام) الگو قرار دهید و پسرانتان را حسین بن علی(علیهما السلام). بسیار دقت کنید و اگر خواستید سر قبر من گریه کنید آرام گریه کنید، خودکشی نکنید. بابا چه خبره؟ چیزی نشده، من هجرت کردم از این دنیا به دنیای دیگر. اصلاً گریه ندارد. ما همگی امانتی هستیم به دست پدرانمان. حال خداوند آمده و امانتش را پس بگیرد؛ دیگر ناراحتی نداره. آنطور که خداوند وعده داده و وعده خداوند حق است. آنطور که فرموده آنهایی که در راه خدا کشته شدهاند، مرده نیستند، زندهاند و نزد خدای خود روزی میخورند از این بالاتر؟ و من 10 روز نماز قضا دارم که مجروح بودم و 10 روز روزه قضا دارم که جبهه بودم و نتوانستم بگیرم و هزار تومان ... را هم بدهید، امید است از خدای منان که ما را مورد قبول قرار دهد و از گناهان ما بگذرد و پیش خدا و امام حسین(علیه السلام) روسفید باشیم و به شماها توفیق بردباری و صبر و شکیبایی عنایت فرماید.
شهید محمدتقی کمالآبادی مردی دیگر از خطه شهیدپرور فراهان که در اولین روز از بهار سال 1346 در روستای کمالآباد، دیده به جهان گشود. روزهای کودکی زندگی خود را در روستا پشت سر گذاشت و درسش را تا اول راهنمایی خواند.
از روزهای نوجوانی وارد عرصه کار شد و برای کسب درآمد زحمت میکشید. شغلش آزاد بود و سعی میکرد با تلاش و کوشش روزی خود را به دست آورد. به مسائل دینی اهمیت زیادی میداد و برای فرمایشات حضرت امام(قدس سره) ارزش زیادی قائل بود. همواره به خواهرانش توصیه میکرد حجاب خود را حفظ کنند و در حفظ حجاب و حیا بسیار کوشا باشند. از آنها میخواست که حضرت زهرا(علیها السلام) را الگوی خود قرار دهند و از ایشان درس بگیرند.
او در مرحله اول از بازگشتش از مناطق عملیاتی پس از چند روز به عنوان پاسدار وظیفه گردان پدافند هوایی از لشکر 17 علی بن ابیطالب(علیهما السلام) عازم جبهه شد و در هفتم اسفندماه سال 1364 در عملیات والفجر 8 در حالی که ترکش به سرش خورده بود، در منطقه فاو به شهادت رسید پیکر مطهر شهید در گلزار شهدای اراک به خاک سپرده شد.