بسم الله الرحمن الرحیم
(وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْيَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ).[1]
هرگز كسانى را كه در راه خدا كشته شدهاند مرده مپندار بلكه زندهاند كه نزد پروردگارشان روزى داده مىشوند.
با سلام و درود بیکران خدمت آقا امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و نایب بر حقش امام خمینی(7) و با سلام و درود بر شهیدان انقلاب اسلامی ایران و سپس با عرض سلام خدمت ملت عزیز شهیدپرور ایران اسلامی.
ای عزیزان از این دیار بیرون میروم و بار سنگین مسئولیت بر دوش شما امت حزبالله خواهد افتاد. امیدوارم که این مسئولیت را به خوبی انجام دهید و دست بیگانه را از میهنمان کوتاه کنید و مشت محکمی به دهان شرق و غرب و استکبار جهانی بکوبید.
وصایایی داشتم که امیدوارم شما خانواده عزیز به آن عمل نمایید و روح مرا اندکی تسلی بخشید و آن اینکه از تمام فامیل، دوستان، آشنایان و همسایگان برای من حلالیت بگیرید و اگر کار بدی از من دیدید، حلال کنید انشاءالله که خدای تبارک و تعالی به خاطر شما عزیزان مرا ببخشد.
مبلغ 500 تومان به عنوان صدقه به صندوق مسجد امام حسین(A) بدهید. لباسهایی که از من بجا مانده به فقرا بدهید. پدر عزیزم که عمری برای من زحمت کشیدی تا مرا به این سن و سال رساندی، از تو خواهشی دارم و آن اینکه شبهای جمعه مرا به دعا و فاتحه یاد کنی و برای من طلب مغفرت کنی و اما تو ای مادر عزیزم که میدانم جز اذیت و آزار برای تو کاری نکردم، امیدوارم که مرا ببخشی و حلال کنی. شما برادرانم غلامرضا، قاسم و حامد از شما همان چیزی را میخواهم که دیگر شهیدان از برادران خود میخواهند. همیشه سعیتان بر این باشد که فردی مکتبی و متدین باشید و فرزندانی شایسته برای اسلام و قرآن باشید.
و اما شما خواهران عزیزم از شما میخواهم که حجاب، حجاب، حجاب خودتان را حفظ کنید و فرزندانی برومند برای اسلام و قرآن و میهن تربیت کنید. دیگر عرضی ندارم و شما را به خداوند بزرگ و یکتا میسپارم.
خداحافظ شما عزیزان، دیدار در قیامت.
1. سوره آل عمران، 169.
شهادت مرهمی است بر زخم دل مردان آسمانی. شهادت را نه جدایی جان از جسم که وصال جان و جانان میدانند و عزیزش میدارند و برای رسیدن به آن گوی سبقت از یکدیگر میربایند. شهید علیاصغر کریمی والا مردی بود که وصالی دشوار را بر هجرانی آسان برگزید. میدانست شهید قلب تاریخ است. شیفته شهیدان و مشتاق شهادت بود.
او در بیست و سوم آبان ماه سال 1349 در شهر اراک و در خانوادهای سادهدل و با صفا که اهل تلاش و زحمت بسیار بودند، دیده به جهان هستی گشود. ولادتش بر روی کره خاکی بهانهای بود بر بندگی کردنش و دل نبستن به این دنیایی که پوچ است و هیچ. از سطرهای وصیتنامهاش میشود فهمید که چه دلی شیدا و مشتاق لقاءالله دارد و برای این که آسوده و پاک به محضر معبود برسد چه دقیق حساب و کتاب دنیاییاش را برای اهل خانواده روشن میکند و از همه حلالیت میطلبد. از همان بدو تولدش در دامان سبز پدر و مادری مهربان و دلسوز نفس کشید و رشد کرد که آشنا با معارف اسلام و احکام شرعی بودند و هر چه داشتند در طبق اخلاص گرفتند و تقدیم علیاصغر کردند. تحصیلاتش را در دوره ابتدایی و راهنمایی تازه به پایان رسانده بود که عازم جبهه شد.
او به عنوان بسیجی گردان قمر بنیهاشم(A) نزدیک به یک سال، چهار مرحله به جبهه اعزام شد و بعد از حضوری موفق و سرشار از معنویت در سی و یکم تیرماه سال 1367 بر اثر اصابت ترکش خمپاره در منطقه ریشن عراق به شهادت رسید. پیکر مطهر شهید در گلزار شهدای اراک به خاک سپرده شد.