با نام خدا و آیهای از کتاب خدا سخن خود را آغاز میکنم:
( فَلْيُقَاتِلْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ الَّذِينَ يَشْرُونَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا بِالْآخِرَةِ وَمَنْ يُقَاتِلْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَيُقْتَلْ أَوْ يَغْلِبْ فَسَوْفَ نُؤْتِيهِ أَجْرًا عَظِيمًا ).[1]
پس بايد كسانى كه زندگى دنيا را به آخرت سودا مىكنند در راه خدا بجنگند و هر كس در راه خدا بجنگد و كشته يا پيروز شود به زودى پاداشى بزرگ به او خواهيم داد.
اینجانب علیاکبر کریمی فرزند غلامرضا به شماره شناسنامه 57 صادره از اراک دست خطی از خود به جای میگذارم که پس از مرگ در دسترس خانواده قرار گیرد و این است وصیتنامه بنده خدا علیاکبر کریمی که در کمال هوشیاری و آگاهی نوشته شده است. باشد که مرگم حرکتی نو و خدایی را به دنبال داشته باشد. با نام خدا سخن خود را آغاز میکنم چون نام اوست که به ما حرکت و برکت میدهد. چون اوست خالق ما و رازق ما و بر ماست که در همه حال به یاد او باشیم و شکر نعمتهای او را به جای بیاوریم. با سلام بر پیغمبر اسلام(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) و جانشین به حق او و با سلام بر امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و با سلام بر نایب بر حقش امام امت فرمانده کل قوا امام خمینی(7) و با سلام بر یاران پر توان و بازوان پر توان و پیروان راستین ولایتفقیه آقای مشکینی و با سلام بر رئیسجمهور مکتبیمان آیتالله خامنهای(K) ... و همه دولتمردان در خط امام(7) و با سلام و درود بر همه دوستان و آشنایان و همکاران برادران سپاه و بسیج و یاران و همسنگران و با سلام و درود بر همه شهدای اسلام و قرآن و معلولین و مجروحین و اسرای عزیز و با سلام بر همه امت حزبالله و با سلام بر همه آزادی خواهان و مظلومان جهان به ویژه سرور آزادگان جهان و مولای شهیدان امام حسین(A). سلام بر آن آقایی که با خون خود و تمام افراد و یاران و حجتی طفل ششماهه خود درخت اسلام را آبیاری کرد و سلام بر تمامی یاران شهید حسین(A) زمان که با ایثار جان خود اسلام را دوباره زنده ساختند و درود بر آن بانویی که با اسارت خود و تمام اطفال یتیم امام حسین(A) مظلومیت شهدان کربلا را افشا کرد و به ما درس چگونه زیستن و آزاد بودن و زیر بار ستم و زور یزیدیان نرفتن را آموخت. این فرزند رسول خدا(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) بود که با خون خود در جامعه نهال اسلام و آزادی را بنا نهاد و بعد از شهادت امام حسین(A) بود که قیامهای آزادی خواهان بر پا شد تا عصر حاضر که به فرزند به حق امام حسین(A) رسید و پرچم آزادی را به دست گرفت و امید است که ما هم رهرو راه آن امام(7) باشیم و به ندای او پاسخ داده باشیم.
همیشه در مجلس امام حسین(A) شرکت کنید و نوحه و سرودهایی که از کربلای حسینی(A) میگویند بخوانید و به یاد کسانی باشید که در کربلاهای ایران برای باز شدن راه کربلای حسین(A) و زیارت امام حسین(A) شهید شدند.
سخنی با پدرم: پدر خوب و مهربانم من در همه عمر شما را دوست داشتم و اگر در جوانی جهالت کردم و شما را غصهدار کردم امیدوارم که مرا ببخشید و با دعاهای خود کارنامه سیاه مرا سفید کنی. پدر جان! هیچ راهی بهتر و با ارزشتر از اسلام نیست و چه شیرین دادن جان بیارزش ما در راه پر ارزش و با عظمت اسلام. بار خدایا تو را قسم میدهم بر پهلوی شکسته زهرا(h) مادر مرا ببخش و بیامرز. پدر جان! اگر خطایی از من سر زده و شما را ناراحت کردم و از من بدی دیدهای، مرا حلال کنید و از برادران و خواهرانم حلالیت طلب میکنم و از برادرانم میخواهم که نگذارند اسلحه من بر زمین، بیصاحب باشد و اما همسر عزیز و مهربانم، نمیدانم از کجا شروع کنم چون چند سالی که با تو زندگی کردم در همه زمینهها تو را غمخوار خود دیدم و بارها به خودم میبالیدم که چنین همسری دارم اما بعد از من از تو میخواهم که سلامت باشی و به زندگی خود ادامه بدهی و مربی خوبی برای فرزندانمان باشی و همچون زینب کبری(h) در کربلا و شام باشی. همسر من درست است که از شما به دور بودم ولی همیشه قلبم با شما بوده است و صحنههای زندگی گذشته هر روز برای من تکرار و تازه میشود و زحمات تو را که در حالت مجروح بودنم برای من کشیدی. پیش چشمم مجسم است و با خود میگفتم خدایا آیا میشود روزی که من بتوانم دین خود را به ایشان ادا کنم؟ شاید با ریختن خون خودم برای اسلام بتوانم گوشهای از زحمات تو را جبران کرده باشم. میدانم با این کلمات متأثر خواهی شد ولی بدان که حرف نیست بلکه از قلبم میگویم و از تو میخواهم بعد از من هیچگونه ناراحتی نکنی و طوری مقاوم و استوار باشی که استوار بودن تو هم مثل مبارزه کردن در جبهه میباشد و همیشه صبر را پیشه خود کن خدا یار شما باشد و از پیغمبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) و اسلام و قرآن و ائمه معصومین(علیهم السلام) هرگز دور نشوی و به اسلام پشت نکنید و اما فرزندان عزیزم! از شما که جگر گوشههای من هستید میخواهم بعد از مرگ من راه خدا را ادامه داده و گوشه به فرمان اسلام و ولایتفقیه و مادر خود که چون پدر و هم مادر میباشد، باشید. حسین جان و ابراهیم جان و امیر حمزه عزیزم وقتی انشاءالله بزرگ شدید راه حق و اسلام و قرآن را پیشه کنید و همیشه یاور مظلومین و ستمدیدگان و دشمن ستمکاران باشید. ای فرزندان عزیزم به شما توصیه میکنم که از اسلام دست بر ندارید و اما عزیزان من حال که خدا خواست من در این راه کشته شوم، مرا در بهشتزهرا دفن کنید که شاید خداوند به خاطر مقام شهدای اسلام مرا ببخشد.
ای فرزندان من و برادرانم نگذارید که دشمن اسلام بر شما پیروز شود. اگر چنین شود این خواست آمریکاست و نگذارید که اسلحههای شهیدان بر زمین بماند همان طور که تا حال بر زمین نمانده است. شما ببینید که این منافقین درمانده که دست از اسلام و امام(7) برداشتند و به خواری و نوکری صدام کثیف افتادند، این بیچارهها با کشتن یک کاسب یا یک کارمند خوشرقصی میکنند. این سرنوشت کسانی است که از اسلام دور میشوند و به اسلام پشت میکنند. از سالها پیش حسین(A) حسین(A) میکردیم و میگفتیم: ای کاش ما هم کربلا بودیم و تو را یاری میکردیم و امروز زمان دوباره تکرار میشود. لشکریان حسین(A) و حسینیان این طرف و سپاه یزیدیان آن سو است و آنهایی که راستی حسینی(A) هستند و برای حسین(A) عزاداری میکنند و لباس سیاه بر تن میکنند. این میدان و این هم حسین(A) بفرما و آنان که دروغ میگویند پس برای چه عزاداری میکنند؟ از خداوند میخواهم که من جزء لشکر امام حسین(A) باشم و یاری کننده دین خدا باشم و خوشحالم که دنبالهرو راه شهیدان بودم و اگر در این راه کشته شدم، هرگز غمگین نباشید که مردن در راه خدا افتخار بزرگی است. میدانم که برای دینم و راهم و طریقی را که یاد گرفتم و در آن راه کوشش کردم و به آن اعتقاد و ایمان دارم و جان خود را فدا میکنم شناختی که از اسلام در این مدت کوتاه دشتم بالاتر از تمام شناخت من در تمام زندگی و عمرم بوده است. بیایید راه اسلام را که راه حق است و راه خدا و راه پیغمبران و راه امامان میباشد، انتخاب کنیم، از این که من این راه را انتخاب کردم، بینهایت خوشحالم.
والسلام. علیاکبر کریمی.
1. سوره نساء، 74.
شهید علیاکبر کریمی در سال 1333 در خانوادهای مذهبی و متدین پا به عرصه وجود نهاد. تحصیلات خود را به دلیل مشکلات اقتصادی خانواده تا ششم ابتدایی ادامه داد. در زمان اوجگیری انقلاب، وی در زمینههای گوناگون فعالیت مینمود و در صحنههای تظاهرات حضوری فعال داشت. پس از پیروزی انقلاب به رهبری امام(7) و تشکیل سپاه به عضویت سپاه درآمد و پس از چندی اقدام به ازدواج مینماید که ثمره این ازدواج سه فرزند پسر میباشد که از وی به یادگار مانده است.
او از روزهای شروع جنگ تحمیلی در جبهه حضور داشت و در عملیات بیتالمقدس بر اثر اصابت ترکش، دست راست خود را از دست داد و به افتخار جانبازی نائل آمد ولی با همان حال پس از بهبودی بارها در صحنههای مختلف دفاع مقدس حضور مییافت. شهید جانباز کریمی عاقبت پس از مدتها مبارزه و حضور در جبهه هنگامی که در لشکر 27 محمد رسولالله(q) خدمت میکرد، در پانزدهم تیرماه سال 1367 در منطقه عملیاتی شیخ صلح - تازهآباد به درجه رفیع شهادت نائل گردید.