به نام الله، پاسدار حرمت خون شهیدان و با سلام و درود بر یگانه منجی عالم بشریت حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و نایب بر حق ایشان امام خمینی(قدس سره) و با سلام و درود بر کلیه شهیدان و پویندگان راه شهدا که با نثار جان و مال خویش درخت اسلام را آبیاری کردند.
اینجانب محسن کمرهای متولد سال ۱۳۴۵ از بسیج شهرستان قم عضو گردان سیدالشهدا(علیه السلام) از خداوند متعال خواهانم که شهادت را نصیبم بگرداند. ای خدای بزرگ از مرگ فقط به دلیل گناهان زیادم باک دارم. گناهان مرا ببخش تا با خاطر آسوده جان دهم و در آن دنیا روسیاه نباشم ولی به عنوان یک برادر بسیجی کوچکتر خواستههایی از شما بازماندگان دارم. ای ملت عزیز و غیور و شهیدپرور ایران! همیشه در صحنه حضور داشته باشید. امام(قدس سره) را تنها نگذارید و جبههها را خالی نکنید که امام علی(علیه السلام) فرمود: هر گروهی که از جهاد اجتناب ورزند و احتراز کنند، خدا لباس ذلت بر آنها میپوشاند و آنها را کوچک و طرد میکند و عدهای را که از جهاد استقبال میکنند خدا به ایشان عزت میدهد.
مجاهد میوه باغ است و مؤمنین شاخ و برگ و شکوفههای آن. ای ارتشیان، پاسداران، بسیجیان، لباس رزم بپوشید و از ناموس و شرف و دین خویش دفاع کنید که امری واجب است.
شما را به قرآن و دین و نماز سفارش میکنم. حضرت محمد(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) فرمود: سه چیز است که نزد خدا محبوبترین است: ۱ - نماز خواندن در اول وقت. ۲ - خدمت کردن به پدر و مادر. ۳ - جهاد کردن در راه خدا. ای دانشآموز بسیجی! از شما میخواهم در سنگر جهاد مدرسه کوشا باشید. درس بخوانید تا دیگر احتیاج به اجانب خارجی نداشته باشیم و ای خانواده و ای پدر و مادر گرامی و عزیزم! من شما را فراوان رنج دادهام که انشاءالله حلال کنید. ای برادرانم اسلحه مرا بر گیرید و مشتاقانه راهم را ادامه دهید که راه شهدا راه حسین(علیه السلام) است و ای خواهرانم حجاب تو کوبندهتر از خون سرخ من است، در حفظ حجاب خویش کوشا باش. از شما برادران و خواهران، من حلالیت میطلبم چون برادر خوبی برای آنها نبودم. از طرف من از تمامی اقوام و آشنایان حلالیت بطلبید. دیگر حرفی ندارم. به امید فتح قریب کربلا در عملیات آینده که به زودی زود انجام خواهد شد همانطور که مسئولین قول آن را دادهاند. ما همگی برای عملیات غسل شهادت کرده و میکنیم در آخر از خداوند و از شما طلب بخشش میکنم.[1]
1. صحیفه عاشقان نو،ر ص ۲۱۴.
شهید محسن در ۲۵ مرداد ۱۳۴۵ در شهر شهیدپرور نراق، دیده به جهان گشود. پس از مهاجرت به قم، تحصیلات ابتدایی و بقیه مدارج تحصیلی را در مدارس شهر قم با موفقیت به پایان رساند. از همان دوران نوجوانی علاقه فراوانی به مجالس مذهبی داشت. اکثر اوقات در نماز جمعه و نماز جماعت شرکت میکرد و به ورزش هم علاقه شدیدی داشت. به طوری که اکثر اوقات فراغتش را در ورزشگاه تختی که کنار منزل آن شهید واقع شده بود به تمرینات ورزشی میپرداخت. قبل از پیروزی انقلاب اسلامی در مبارزه با حکومت ستمشاهی شرکت میکرد. از جمله این که در یکی از روزها در حین تظاهرات به وسیله طرفداران رژیم دستگیر میشود که در بین راه با زیرکی از دست مأمورین فرار میکند. به حضرت امام(قدس سره) علاقه خاصی داشت، پس از پیروزی انقلاب اسلامی همراه دیگر دوستانش به جبهه رفت و در گردان سیدالشهدا(علیه السلام) به یاری رزمندگان مشغول شد.
در آخرین نوبتی که به جبهه اعزام شده بود، در منطقه چنگوله در ۲۴ مرداد سال ۱۳۶۴ یعنی درست یک روز قبل از اینکه به سن ۱۹ سالگی برسد، به شهادت رسید و پس از اینکه ۸ سال پیکر پاکش در بیابانهای منطقه چنگوله باقی ماند، به میهن عزیزمان منتقل و در قبرستان علی بن جعفر قم به خاک سپرده شد.