به نام خدا
با سلام فراوان به رهبر کبیر انقلاب اسلام و با سلام بر رزمندگان اسلام. حضور محترم پدر و مادر عزیزم سلام. پس از تقدیم عرض سلام، سلامتی شما را از درگاه ایزد منان خواستارم و امیدوارم که همگی صحیح و سالم باشید. باری پدر جان! امیدوارم که این زندگی پر ارزش را در زیر پرچم ولیعصر امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به خوبی بگذرانید. باری پدر جان! اگر از احوالات اینجانب فرزند خود فضلالله خواسته باشید، سلامتی که یکی از نعمتهای الهی است، برقرار میباشد و دعاگوی شما مشغول میباشم ... پدر جان آمدم انرژی، که شما را ببینم ولی گفتند: رفتهاند مرخصی و من شب را با عظیم رفتیم پهلوی عزتالله خوابیدیم و صبح دوباره به خط رفتیم و معلوم نیست کی ما به مرخصی بیاییم. امکان دارد همین چند روزه به مرخصی بیایم انشاءالله ... شما پدران و مادران هستید که فرزندانتان را از کوچکی بزرگ میکنید و شبها و روزها بیخوابی میکشید و برای حفظ قرآن و اسلام به جبههها میفرستید و این یک برداشتی است که انسان در دنیا نمیتواند نتایج آن را ببیند اما در آخرت رنجهایی که برای فرزند خود کشیده است، میتواند ببیند و در آخرت از این رنجها و از این زحمتها استفاده خواهید کرد. دلخوشیهای دنیا امانتی است که به شما میدهند و این امانت را هم در اختیار شما گذاشتهاند. مادر جان! شما برای ما ناراحتی نداشته باشید چون خدا بزرگ است و نگهدار همه، هر چه او بخواهد همان میشود. دیگر عرضی ندارم.
خداحافظ 22/11/63.
شهید فضلالله کریمی در سال 1346 در روستای ورسفلی از توابع شهرستان محلات در خانوادهای مذهبی و زحمتکش، دیده به جهان گشود. تحصیلات ابتدایی را در دبستان ابن سینا و راهنمایی را در مدرسه اندیشه ورسفلی به اتمام رساند. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به عضویت بسیج درآمد و در سالهای جنگ تحمیلی با فراگیری اصول نظامی برای حضور در جبهه مهیا شد. در پاییز سال 1363 برای کامل کردن اطلاعات نظامی و آمادگی جسمانی به دوره آموزشی چهل و پنج روزه در پادگان 21 حمزه سیدالشهدا(A) اعزام شد و پس از یک مرخصی کوتاه مدت به جبهه جنوب اعزام شد. بیش از پنجاه روز در خط طلائیه حضور فعال داشتند و با شهید والامقام حاج تاجالدین بیگی همسنگر بودند. همزمان با او پدرش نیز در جبهه بود که با اصرار فضلالله چند روزی به مرخصی رفت.
شهادت همسنگرش او را چند روزی به شهر باز گرداند اما هنوز هفتم شهید بیگی تمام نشده بود که دوباره عازم جبهه شد و به عنوان بسیجی گردان ولیعصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از لشکر 17 علی بن ابیطالب(علیهما السلام) در عملیات بدر شرکت کرد. او در همان عملیات در بیست و پنجم اسفندماه سال 1363 در شرق رودخانه دجله عراق آسمانی شد.
مادر شهید میگوید:
وقتی جنازهاش را دیدم، دست راستش روی سینهاش بود. رفتم پیشانی او را ببوسم دیدم سر در بدن ندارد. زیر گلویش را بوسیدم به یاد اباعبدالله الحسین(A).
پیکر مطهر شهید در زادگاهش به خاک سپرده شد.