بسم الله الرحمن الرحیم
( يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ * ارْجِعِي إِلَى رَبِّكِ رَاضِيَةً مَرْضِيَّةً * فَادْخُلِي فِي عِبَادِي * وَادْخُلِي جَنَّتِي).[1]
اکنون که قلم به دست گرفته و مشغول نوشتن این وصیتنامه میشوم، در سپیدهدم صبح آزادی بوی فتح و ظفر و پیروزی بر مشامم میرسد. به وضوح برایم آشکار است سپاهیان اسلام کولهبار بر دوش عزم سفر کردهاند و به سوی معشوق رهسپارند. آری چه عاشقانه به سوی رب خود و خالق خود با چه شور حسینی(A) میروند. زمان، زمان جنگ حق بر علیه باطل. حسین(A) زمانمان امام(7) عزیز، هل من ناصر ینصرنی سر داده، این عزیزان لبیکگویان آن هستند و ما خود آگاهیم که خداوند جمعی از این لالههای سرخ را که توانستهاند به نفس مطمئنه برسند، خواهد بود. باری اگر توفیقی هم نصیب این حقیر گشت، بر شما عزیزان وصیتی چند دارم که از دوستان و آشنایان تقاضا میدارم بدانها کوشا باشند.
لباس خونرنگ سپاهم را که از شهیدان به من رسیده، به برادرانم میسپارم و اطمینان دارم که آنها ادامهدهنده راه این حقیر میباشند. شما را به صبر و استقامت و تقواپیشگی همانطور که در قرآن و نهجالبلاغه آمده است، دعوت میکند. شما بدانید که انسان هر چه رنج و مشقت بیشتری در راه خدا ببرد، اجرش بیشتر است. چنانچه در قرآن مجید آمده است: (لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ فِي كَبَدٍ ).[2] براستى كه انسان را در رنج آفريدهايم. و به وسیله بلاهایی که بر او میفرستیم او را آزمایش میکنم. به خدا قسم سخت است انسان از این آزمایش الهی پاک بیرون آید؛ همچون یوسف(A)، ایوب(A) و یونس(A) میخواهد که با همه مشقاتی که کشیدهاند، باز هم سر به سجده گذاشته و شکر خدای منان را میگویند. از شما عزیزان میخواهم هیچ ناراحت نباشید چون من آرزویم بوده که وهبگونه به درجه شهادت نائل آیم و قدر و مرتبهام در پیشگاه خداوند بیشتر باشد. باری ای عزیزان! در شهادت من هیچگونه حزن و اندوه و گریه نکنید زیرا من از مولایم حسین(A) درس گرفته و دنبالهرو آنها بودهام.
ای عزیزان، ای پدر و مادرم! بروید و بر خودتان افتخار کنید که توانستید همچون ابراهیم(A) که اسماعیلش را قربانی کرد، فرزندی چنین به اخلاق حسنهتان تربیت کنید که در راه خدا جاننثار کرده باشد و افتخار کنید زیرا خداوند این فیض عظیم الهی را نصیب همگان نخواهد کرد. باری از همه دوستان میخواهم که ما را حلال کنند و بدانند که اخلاصها و روحیه شهادتطلبیها همگی در آن راز و نیاز شبانه مخصوصاً در نماز شب و دعاهای کمیل و توسل نهفته و از همه شما میخواهم که اگر مسیر و رمز شهادتطلبی را خواستید میتوانید با شرکت مداوم در آنها به این فیض عظیم دست یابید. از کلیه رفقا و برادرانم میخواهم که سنگرهای پشت جبهه و جبهه را حفظ کنند، پاسداری کنند. زیرا منافقین کور دل با یک لحظه غفلت شما دنبال فرصتی هستند تا ضربهای به اسلام بزنند اما نمیدانند که شما هوشیار هستید و تا آخرین قطره خونتان را در راه حق و اسلام فدا خواهید کرد. از پدر و مادر و برادرانم و خواهرانم و کلیه اقوام میخواهم که بر سر مزار من گریه و زاری نکنند زیرا من این راه را با چشم باز انتخاب کردهام.
1. سوره فجر، 27 الی 30.
2. سوره بلد، 4.
تمام این سرزمین سرافراز، تمام خاک این وطن شقایق زار است. در هر کجا که هستی، هر گوشه این خاک که قدم بر میداری، با چشمهایت نگاه کن که مبادا بر روی لالهها پا بگذاری. این دیار سربلند، فصلهای سرخ و خونینی را پشت سر گذاشته است. محمدجواد کریمی شقایقی لالهگون از تبار یاسهای خوشبویی است که در یکی از روزهای خوب خداوند در سال 1344 در روستای انجدان از توابع شهرستان اراک و در جاده اراک به سمت خمین در خانوادهای مذهبی و متدین و روستایی که تلاش و کار و زحمت را سرلوحه زندگیشان قرار داده بودند، دیده به جهان هستی گشود.
از دوران کودکی در کنار پدر کشاورزش کار میکرد. دوران ابتدایی و راهنمایی را در روستا و دوره دبیرستان را در دبیرستان شهید مطهری شهر اراک در رشته اقتصاد به پایان رساند. به دلیل علاقه فراوان به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به عضویت این نهاد مقدس درآمد تا مفتخر به پوشیدن لباس سبز پاسداری شود. از همین طریق هم به جبهه اعزام شد. در نزدیک به دو سال خدمت در سپاه بیش از بیست ماه در جبهه بود. در سال 1364 ازدواج کرد و یک ماه بعد دوباره عازم جبهههای نبرد حق علیه باطل شد.
شهادت دوستان و همرزمان و نیروهایش را به چشم دیده بود و روز به روز بر عزت و صلابت و اعتقاد به راهی که در آن قدم گذاشته است، اضافه میشد. تا نوبت به خودش رسید. حالا او معاون گروهان در گردان امام حسن(A) از لشکر 17 علی بن ابیطالب(علیهما السلام) بود و عملیات عظیمی با نام کربلای 5، آن روزها منطقه شلمچه شاهد رشادت او و همرزمانش شد تا در سیزدهم بهمنماه سال 1365 در حین عملیات بر اثر اصابت ترکش خمپاره به کتف و سینهاش به شهادت رسید. پیکر مطهر شهید را در گلزار شهدای اراک به خاک سپردند.