اینجانب سرباز وظیفه محمود گچکار فرزند ابوالفضل گچ کار تاریخ تولد 1340 زاده شهرستان ساوه میباشم. هر کشور مسلمانی برای دفاع از اسلام و خاک میهنش به جوانان آن کشور احتیاج دارد. من که فرزند کشور ایران هستم باید از دین و از مملکتم و از ملت مسلمان کشور ایران تا جایی که خون در بدن دارم دفاع کامل کنم. من شهادت را از جان و دل میپذیرم و تا موقعی که میتوانم روی پای خودم به کمک خداوند و به کمک ملت عزیز ایران و به کمک رهبر انقلاب اسلامی ایران بایستم نمیگذارم که دشمن کافر یک وجب از خاک عزیز میهنم را بگیرد. من این جان بیارزشم را در راه اسلام و کشورم ایران میدهم و بر هر فرد مسلمانی واجب است که از وجب به وجب کشورش دفاع کند. من به برادران مسلمانم و به ملت ایران و به پدر و مادر و برادر و خواهرم توصیه میکنم که نگذارید دشمنان کافر و بیایمان به خاک ایران تجاوز کنند و از اسلام و ایران دفاع کنید ما همه فرزندان اسلام و فرزندان این آب و خاکیم و نباید بگذاریم که کشورمان تحت حمایت ابرقدرتها و یا مورد تجاوز آنها قرار گیرد. همه ما میدانیم که خدا پشتیبان حق و مستضعفین است پس به یاری همدیگر ایران را از چنگ دشمنان بیرون بیاوریم تا ایرانی آزاد و مستقل داشته باشیم.
خداوند یار و یاور تمام شما مسلمانان باشد. به پدر و مادر گرامیام و به برادران و خواهران ارجمندم و دوستان و آشنایانم سلام گرم و پر از مهر و محبت میرسانم و به آنها توصیه میکنم که ناراحت من نباشید. پدر و مادر عزیز شما باید افتخار کنید که چنین فرزندی را تحویل این مملکت دادید که توانست خونش را در راه این هدف بریزد و در مقابل کفار بایستد. پدر و مادر گرامی جنازه مرا در امامزاده سید علیاصغر پهلوی شهیدان به خاک بسپارید و عکسم را بالای سرم بچسبانید. امیدوارم خونسردیتان را حفظ کنید و به راهمان ادامه دهید و خودتان بهتر میدانید که من از نظر مادی چیزی ندارم فقط یک تلویزیون دارم که آن را به برادر عزیزم احمد و موتورم را به برادر کوچکم محمد میبخشم. من از برادران ارتشی میخواهم که لباس و کلاه سربازی مرا در تابوتی که جنازه مرا حمل میکنند بگذارند تا ملت عزیز و قهرمان ایران بدانند که سربازان اسلام همیشه در مقابل دشمن ایستاده و نخواهد گذاشت دشمن به خاک ایران تجاوز کند.
خدا نگهدار ملت مسلمان و پاینده و سرافراز باد پرچم جمهوری اسلامی ایران.
در شهرستان ساوه متولد شد و در همان شهرستان به مدرسه رفت و دیپلم گرفت و از همان شهرستان هم به سربازی رفت و به شهادت رسید. در بیستم مردادماه سال 1340 در اوج گرمای تابستان در خانوادهای متوسط، دیده به جهان هستی گشود. نامش را محمود گذاشتند و از همان سالهای کودکی او را به سمت مسجد و فراگیری علوم دینی و معرفتی بردند تا در این مقوله پیشرفت کند. پدرش اعتقاد داشت که تا هفت سال اول زندگی کودک باید شاکلهی دینیاش کامل شود و اگر در همین سالها توانست به سمت مسجد برود تا آخر زندگی دست از دین و مذهبش برنمیدارد.
تحصیلاتش را با گرفتن مدرک دیپلم به پایان رساند. محمود در سالهایی زندگی میکرد و درس میخواند که اوضاع و احوال کشور متشنج شده بود. امام خمینی(قدس سره) به عنوان سردمدار انقلاب در تبعید بود و مردم برای گرفتن حق خویش به خیابانها ریخته بودند و تظاهرات میکردند. او نیز هم گام با مردمی که به خیابان آمده بودند در میدان مبارزه علیه شاه بود. توسط ساواک شناسایی شده بود و مدتها مجبور شد تا از دست آنها مخفی بماند.
جنگ تحمیلی که شروع شد، تحت عنوان سرباز وظیفه به لشکر 16 زرهی نیروی زمینی ارتش رفت و از آنجا نیز به جبهه سوسنگرد اعزام شد. او در پایانی مردانه در ساحل رودخانه مالکیه سوسنگرد در دوازدهم خردادماه سال 1360 به شهادت رسید. پیکر مطهر شهید در زادگاهش به خاک سپرده شد.