شهید محمد کاظمی در سال 1347 در خانوادهای مذهبی و زحمتکش در روستای خوگان از توابع شهرستان خمین، دیده به جهان گشود. دوران کودکی را پشت سر نهاد و وارد مدرسه شد. دوران ابتدایی را با موفقیت به پایان رساند و در کنار درس در کارهای کشاورزی به پدرش نیز کمک میکرد. دوران راهنمایی را شروع کرده بود که به خاطر عشق و علاقه خود به انقلاب و اسلام او را از درس جدا و به منطقه جنگی کشاند.
شهید کاظمی یکی از رزمندگان شجاع بسیج بود که سرانجام در راه عشق جان را با خدا معامله کرد. نماز او، عبادت او، ایمان او، برای خدا بود و چون در خانوادهای مذهبی پرورش یافته بود، میدانست که اسلام به دفاع نیاز دارد و به هنگام باید ایثار و دفاع از جان گذشتن را تجربه کرد.
عشق او به روحالله(7) فرمانده کل قوا زبانزد بود. همه جا از امام(7) میگفت و همیشه به یاد شهدا بود. در مجالس تدفین و خاکسپاری شهدا شرکت میکرد و آرزو داشت که روزی بتواند همانند آنها به این سعادت برسد.
شهید محمد کاظمی یکی از ظفرآوران پیروز بود. هر وقت خبر توفیق در عملیات را میشنید، سر از پا نمیشناخت. شادمانی میکرد و به رزمندگان درود میفرستاد. از این شهید بزرگوار وصیتنامهای در دسترس ما نبود اما هر قطره از خون پاک این شهید مرا و تو را و همه ما را به پایداری دعوت میکند. پایداری در برابر ظلم، پایداری در برابر کفر. در آن گلزار خونین هر زمان صدها گل پرپر به سوی ما ز گلچین قضا از جبهه میآید. گلزار خونین از خون سرخ و پاک شهدا رنگ و عطر و یاد زنده گرفت. وظیفه ما حفظ احترام آن همه شهید خونینکفن است.
برادرش نقل میکند که مسجد شلوغ بود. از سپاه خمین برادری آمده بود و در مورد تکلیفی که بر عهده جوانان در مقابل هجوم و تجاوز دشمن است، صحبت میکرد و جوانان را تشویق به رفتن به جبهه میکرد. فردا اعزام بود. شب محمد با چهرهای متفکر به خانه آمد و صبح پس از نماز مشغول جمع کردن وسایلش شد. گفتیم: کجا محمد آقا؟ لبخندی زد و گفت: کربلا انشاءالله و رفت. پانزده روز از رفتنش نمیگذشت که کربلایی شد و با رویی خونین به مولایش حسین(A) پیوست. محمد بسیجی گردان روحالله(قدس سره) از لشکر 17 علی بن ابیطالب(علیهما السلام) بود که در دوم مهرماه سال 1365 هنگام عبور از پل مارد بر اثر تهاجم هوایی دشمن به رودخانه کارون سقوط کرد و در آبهای خروشان کارون غرق شد. پیکر مطهر شهید پس از تشییع در زادگاهش به خاک سپرده شد.