وصیتنامهای از شهید بر جای نمانده است. نامه ایشان به خانواده در مورخه 22/10/1360 به شرح ذیل ارسال شده است.
خدمت برادر و مادر گرامیم:
پس از تقدیم عرض سلام، سلامتی شما را از درگاه خداوند متعال خواهانم و امیدوارم که همیشه خوش و خرم بوده باشید و ناراحتی نداشته باشید و باری اگر از احوالات اینجانب بهرام خواسته باشید، ملالی نیست به جز دوری شما، که امیدوارم بزودیِ زود تازه برگردد. برادر و مادر مهربان نامه پر مهر و محبت شما به دستم رسید و شما مرا در پای کوههای سر به فلک کشیده آسمان بسیار شاد نمودید و موقعی که نامه شما به دستم رسید. در میان دوستان بسیار خوشحال شدم که لااقل بعد از مدتی نامهای از خانواده به دستم رسیده. شما در اینجا که من هستم نباید توقعی داشته باشید که نامه بفرستم چون که من با بقیه دوستان تا صبح در سنگر بیخوابی میکشیم و فقط روزها کمی استراحت دارم که باید بخوابیم ولی شما لااقل تا این چند مدت خوب بود چندین نامه برایم بفرستید، یا مثل من چند کلمه تلگراف بزنید که من هم بدانم که نامه یا تلگراف شما میرسد. پی در پی برای من تلگراف یا نامه بدین بیاره و ما هم یک ماه از این مأموریت را گذراندیم و به امید خدا یک ماه دیگر داریم که دیگر مأموریت من و بقیه دوستان به پایان برسد... .
کلیه فامیل را، سلام برسانید. به امید پیروزی.
من تا آخرین نفس، تا آنجایی که بتوانم و دسترسی به دشمن داشته باشم میجنگم و کفار بعثی را تا بتوانم نابود خواهم کرد. خدا نگهدار همه شما باد.
انگار این شده عادت هر روزم با اینکه خیلی خوب میشناختمت، هر لحظه که آن شناختن را تکرار میکنم میفهمم که زندگی کوتاه بیست سالهات زیبایی خودش را داشت. از تو میگویم بهرام. شهید بهرام کرمی در سال 1341 در خانواده مذهبی در خمین پا به عرصه وجود گذاشت. دوران طفولیت را در دامن مادری از پیروان فاطمه(علیها السلام) گذراند. مادرش زنی متدین و مقید به اصول و فروع دین اسلام بود و بهرام از چنین مادری شیر و شربت شهادت نوشید. تا به سن 7 سالگی رسید. مادر او را با رنج و مشقت فراوان بزرگ کرد. از همان اوایل کودکی به جلسات قرآن راه یافت و شخصیتش بر اساس قرآن شکل گرفت. مهربانی، اخلاقی نیکو و سخاوتمند بودن از خصوصیات او بود. در هر فرصتی به اقوام سرکشی و رسیدگی میکرد. اگر احیاناً کاری داشتند، به آنها کمک میکرد. مهربانی او طوری بود که باعث میشد دوستان زیادی پیدا کند و غریبهها که با او برخورد میکردند، با او انس پیدا میکردند. اعمال و رفتار خویش را بر اساس مکتب اسلام انجام میداد و ضوابط اسلامی را بر روابط شخصی ترجیح میداد. ایشان در حین تحصیل کار میکرد و همیشه تلاش را بر تنبلی و رنج را بر راحتطلبی ترجیح میداد. او در زمستانها درس میخواند و تابستانها زیر آفتاب سوزان با زبان روزه به کار مشکل و طاقتفرسا در کورههای آجرپزی میپرداخت و از این راه مخارج تحصیل خود را به دست میآورد. شهید کرمی به ورزش علاقه وافری داشت. از جمله، فوتبال و والیبال. بیشتر اوقات خود را در دبیرستان با دوستان خود من جمله شهید اسدالله فردی به بازی والیبال میپرداختند. در سال 1357 همراه با خیزش عمومی امت مسلمان و انقلابی ایران در تظاهرات شرکت میکرد. شهید در پخش اعلامیه و شعارنویسی نقش بسزایی داشت و بیشتر اوقات اعلامیه امام(7) امت را در بین مردم حزبالله پخش مینمود و جوانان دیگری را به تظاهرات تشویق مینمود.
با شروع جنگ تحمیلی عراق به ایران بارها خواسته بود به جبهه برود اما چون سرپرستی خانواده را بر عهده داشت، با او موافقت نمیشد. تا اینکه داوطلبانه خود را برای سربازی یک سال زودتر معرفی میکند و به عنوان سرباز ژاندارمری به خدمت سربازی میرود. بعد از این که دوره آموزشی به پایان میرسد، عازم جبهه شد. اولین حضورش در جبهه در منطقه ایلام بوده است. بعد از مدتی به آبادان منتقل میشود و در نهایت در خط مقدم در منطقه عمومی خرمشهر حضور پیدا میکند. چهل و هشت ساعت به او مرخصی میدهند تا در شهر اهواز استراحت کند که او از این فرصت استفاده میکند و به شهر خمین میآید و به تمام فامیلها سر میزند، حتی به دوستان خود و دوباره به جبهه رفت. او پس از آن مرخصی در سیزدهم شهریورماه سال 1361 در جبهه خرمشهر بر اثر تیری که به سرش اصابت کرده بود، شربت شهادت را نوشید و به لقاءالله پیوست. پیکر مطهر شهید در زادگاهش به خاک سپرده شد.